«اوّلین نسخهای که از کتاب درآمد (فصل اوّل «کتاب بینام اعترافات») مربوط به ۱۴ – ۱۳ سال پیش است؛ کتابی به نام «سایهها و شب دراز»؛ داستانی تلخ و گزنده با روایت جذاب و زبانی شفاف. من این داستان را در شب عقدکنانم خواندم. عصر کتاب را دست گرفتم؛ تازه از آرایشگاه آمده بودم و حوصلهی بزن و بکوب و ساز و آواز خانمها را نداشتم. قسمت مردانه که انگار ختم گرفته باشند، همه سرگرم بالا و پایین کردن چک و قیمت خانه و اجارهی مسکن و سیاست بودند. دیدم عقدکنان هیچ لطفی ندارد، گیرم عقدکنان خودم باشد، سایهها را دست گرفتم و تا کتاب را تمام نکردم نرفتم سر سفرهی عقد!»
این خاطره را مجید قیصری نوشته بود لابهلای حرفهایش دربارهی رُمانِ طنزِ داود غفارزادگان که در کتاب هفتم داستان همشهری چاپ شده است. یک بخشی دارد این کتاب/مجله به نیّتِ اینکه پرندهی جامع و کاملی باشد از معرفی و بررسی یک کتاب. البته بهنظر من تعریفی نداشت نقد و یادداشتهای این شماره و خاطرهی قیصری را نقل کردم برای اینکه خودم هی اضطرابِ شبِ عروسیام را دارم که چهقدر باید صبوری کنم و حوصله به خرج بدهم و جزِّ جیگر بزنم تا بگذرد و بعد، تصوّر کردم عروسِ کتاب به دستی را که خودم باشم و هی «بله» نگویم تا کتاب تمام شود و لابُد قبل از هر کسی مادرم مرا میکشد!
اینجا دربارهی صاحابِ مجله و فهرست مطالب نوشتهاند و من فقط این را بگویم که دو نوشتهی اندروشان گرییر و ریموند کارور دربارهی عادات نویسندگی خواندنی بود. مثلن اندروشان از یک مرضی اسم بُرده به نام انسداد ذهنی و بعد گفته که قبلن فکر میکرده انسداد ذهنی نویسنده یعنی نویسنده چیزی برای نوشتن نداره ولی الان فکر میکنه انسداد ذهنی به معنای اینه که چیزی برای نوشتن توی ذهنت داشته باشی و به خودت فشار بیاری که اون رو بنویسی ولی نتونی.
گفتوگو با محمود گلابدرهای را هم دوست داشتم. انسانِ دیوانهی جذابی باید باشد با این لحنِ حرفزدن و شیوهی زندگی عجیبی که داشته و حالا جدای اینکه ۱۰ سال در آمریکا خیابانخواب بوده، اواخر دههی شصت را هم به اتهام قتل پدرش در اوین گذرانده و بعدن تبرئه شده و رفته زن سوئدی گرفته و او را هم قال گذاشته و رفته کالیفرنیا و ….
جدای داستانهای کوتاه، دو فصل از رُمانهای در حال چاپِ محمّدرضا بایرامی و سیامک گلشیری هم منتشر شده در این شماره که گلشیری رُمان خود را (با عنوان خفاش شب) براساس زندگیِ غلامرضا خوشروی معروف نوشته است.
آوامین در ۸۹/۰۱/۲۲ گفت:
من کامنت نذاشته اونوقت ؟همین جا اون پایین ؟
:(چرا نیستش پس ؟