چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

معرّفی می‌کنم؛

کلودیا ام.شلتون (Claudia M.Shelton)

کارشناس مدیریت توسعه، مربی، سخنران، مشاور توسعه‌ی سازمانی، روان‌شناس و دارای مجوز برای مشاوره به مدیران برای این‌که به آن‌ها کمک کند تا بتوانند از استعدادهای خود برای عملکرد بهینه استفاده کنند. کلودیا در رشته‌‌های پژوهش و ارتباطات از دانش‌گاه ایالتی میشیگان و MBA از دانش‌گاه نیویورک فارغ‌التحصیل شده است. علاوه‌براین در رشته‌ی روان‌شناسی و مشاوره نیز از دانش‌گاه ماساچوست دکترا دارد. جدای عضویت در انجمن مشاوره آمریکا، کلودیا مدیر انجمن بازاریابی آمریکا هم بوده. درواقع، تخصص اصلی این خانوم مدیریت اجرایی و بازاریابی کسب و کار است و به مدیران برای درک و کنترل نقاط کورشان کمک می‌کند.

می‌پرسید نقاط کورِ مدیران دیگر چیست؟

نقاط کور اصطلاحی است که در اصل برای توصیف بخش کوچکی از شبکیه‌ی چشم به‌کار می‌رود که نسبت به نور حساسیت ندارد و درنتیجه موجب صدمه زدن به بینایی می‌شود. کلودیا از این اصطلاح استفاده می‌کند برای شناخت نقاط ضعفی که می‌توانند بر موفقیت کاری و زندگی تأثیر بگذارند. به نظر او شایع‌ترین نقطه ضعف‌ها به‌خاطر استفاده‌ی نادرست از توانایی‌ها به‌وجود می‌آیند. این موضوع نه‌تن‌ها درباره‌ی مدیران بل‌که همه‌ی ما صدق می‌کند.

کلودیا تاکنون به مدیرانِ شرکت‌ها/ اداره‌هایی مانند Fortune 100،  Fleet Bank،Pitney Bowes، Deutsche Bank، General Electric، Warner Lambert، Northeast Utilities و … مشاوره داده و با توجّه به دانش و تجربه‌هایی که در زمینه‌ی مشاوره به مدیران مختلف داشته، کتابی با عنوان «نقاط کور: با مشاهده‌ی آ‌ن‌چه که نمی‌توانید در وجودتان ببینید به موفقیت دست پیدا کنید.» نوشته و منتشر کرده که ترجمه‌ی فارسی آن هم به‌تازگی از سوی انتشارات پردیس دانش چاپ شده است.

کتاب نقاط کور شش بخش دارد و نویسنده در نوزده فصل درباره‌ی شناسایی توانایی‌ها، کشف نقاط ضعف، اصول بصیرت، راهبردهایی برای کسب بصیرت، مشاهده‌ی نقاط کور دیگران و کسب موفقیّت صحبت می‌کند. البته کلودیا علاوه‌بر بیان مسئله و توصیف مشکل و توضیح درباره‌ی راه‌حل، درباره‌ی نمونه‌های مختلفی هم که با آن‌ها برخورد داشته است برای خواننده مثال می‌زند و فرایند مشاوره با آن‌ها را (از جلسه‌ی اوّل آشنایی تا زمانِ حصول نتیجه) خیلی مفصّل شرح می‌دهد تا او بتواند از این مفاهیم در زندگی شخصی و کاری خود استفاده کند. مثلن در یکی از فصل‌های کتاب کلودیا از خانومی اسم می‌برد به نام اِما که ارتقای شغلی پیدا کرده و حالا نایب‌رئیس بخش بازاریابی یک شرکت است با سی نفر کارمند که زیردستِ او کار می‌کنند. اِما به‌خاطر مهارت‌های تحلیلی و عملی، سابقه‌ی خوبی در برطرف‌کردن موانع تولید دارد، امّا در پُست جدیدش از این مهارت‌ها برای موشکافی بیش از حد اشکال‌های خودش استفاده می‌کند و این موضوع باعث شده تا اِما اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. برای هم‌این با کلودیا ملاقات می‌کند تا بتواند نقاط کور خودش را شناسایی و برطرف کند. کلودیا هم این فرایند را طوری برای ما تشریح می‌کند که اگر مشکل مشابه داشته باشیم با توجّه به این الگو می‌توانیم آن را حل کنیم.

خلاصه این‌که، بعد از خواندنِ نقاط کور متوجّه می‌شوید هر چه‌قدر زودتر نقاط ضعف خودمان را کشف کنیم، سریع‌تر می‌توانیم فراتر از فرصت‌ها عمل کنیم. قول می‌دهم وقتی‌که نقاط ضعف‌‌تان را دیدید و شناخت پیدا کردید دچار همّت مضاعف گل‌شدگی بشوید و بعد می‌خواهید به هر کسی که در زندگی کاری و زندگی شخصی‌اش مشکلی دارد کمک کنید تا نقاط ضعف‌اش را شناسایی کند. اگر متأهل باشید می‌افتید پی کشف نقاط ضعف هم‌سر و بچّه‌هاتان تا کانونِ خانواده‌تان گرم‌تر شود. اگر رئیس باشید بخش‌نامه می‌فرستید برای کارکنان‌تان تا زودتر نقاط ضعف‌شان را شناسایی کنند و این‌طوری استرس را در گروه کاری‌تان کم می‌کنید. اگر هم کارمندِ جایی باشید نقشه می‌کشید برای کشف نقاط ضعف‌ خودتان و هم‌کارهاتان تا هم تشریک‌مساعی‌تان بیش‌تر شود و هم از کارتان لذّت ببرید. فرض کنید همگی این‌طور آدمِ آگاه و معقولی شده باشیم. خیلی منصف و بی‌غرض و مرض، موضع دفاع از خود هم نداریم و مثل بچّه‌ی آدم نقاط ضعف‌مان را پیدا می‌کنیم و بازخورد رفتارهای مختلف‌مان و روش برخورد با دیگران را بلدیم و … اوه! چه همه متمدّن!

دیدگاه خود را ارسال کنید