چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

تفاوت های فردی یه حقیقته. آدما با هم فرق دارن. وراثت، ژنتیک، محیط، خانواده و … ووو … باعث می شن که آدما زندگی متفاوتی داشته باشن و در برخورد با مشکلات و مصائب زندگی از روش های مختلفی استفاده کنن. طبقه اقتصادی، اجتماعی، گروهی، فرهنگی، مذهبی و … باعث تفاوت آدما از همدیگه می شه. روش یادگیری، اندازۀ یادگیری، هوش، مهارت های اجتماعی، وضعیت جسمانی، سطح انرژی و … بین مردم متفاوته و … ووو … همۀ اینا باعث می شن هر کسی از یه روش خاص برای زندگی کردن استفاده کنه. روش زندگی راهی یه که ما برای برآوردن نیازهای انسانی خودمون در اون مسیر حرکت می کنیم. توی رابطه با دیگران، هم شناختن این روش مهمه و هم باید بدونیم که چرا دیگران از این روش استفاده می کنن برای زندگی کردن.

علاوه بر روش زندگی، فلسفۀ زندگی هم اهمیت خودش رو داره. فلسفۀ زندگی یه آدم همون عقایدی یه که دربارۀ مردم، جامعه، زندگی و هدف و روش زندگی کردن داره. مهمه که بدونیم اعتقادات خودمون و دیگران دربارۀ انسان و طبیعت انسانی چیه؟ آدما ذاتن خوبن یا بد؟ بایدها و نبایدهای روابط مردا و زنا چیه؟ مسئولیت هر کسی در برابر بشریت چیه؟ چقدره؟ شغل، خانواده، دوستان و … در زندگی ما چه نقشی دارن؟ رابطۀ آدم و خدا چه جوریه؟ چه شکلی؟ رابطۀ آدم و طبیعت چه جوریه؟ چه شکلی؟ و … ووو … فلسفۀ زندگی یه آدم روی خیلی چیزا اثر می ذاره؛ روی هویت آدم، احساسات آدم، افکار آدم و …

پ . ن ۱ )؛ دارم بلند بلند فکر می کنم!

پ . ن ۲ )؛ فلسفۀ زندگی آدم با آدم رشد می کنه. تغییر می کنه. بزرگ می شه.

پ . ن ۳ )؛ نسبت به یه سالِ قبل، خداییش خیلی عوض شدم! بحث کم آوردن نیست اصلن!

۳ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. بهار در 08/08/05 گفت:

    سلام فاحشه! هان!؟ تعجب کردی!؟
    میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم و گفتن از تو ننگ است!
    اما میخواهم برایت بنویسم.
    شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام!
    راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است! مگر هردو از یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟ تن در برابر نان ننگ است. بفروش! تنت را حراج کن…
    من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
    شنیده ام روزه میگیری، غسل میکنی، نماز میخوانی، چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری، رمضان بعد از افطار کار می کنی، محرم تعطیلی! من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه، جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم، غسل هم نکنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم، پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطیل نکنم!
    فاحشه… دعایم کن

  2. بهار در 08/08/05 گفت:

    منظوری نداشتما متنش جالب بود!!!!!

  3. سارا در 08/08/05 گفت:

    اینا تاثیر حرف های اون شبمون که نیست؟ چون منم کلی بهشون فکر کردم.

دیدگاه خود را ارسال کنید