چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

هنگامۀ شُکر … موقعِ ترس … دلم که می گیرد … وقتای خستگی، تنهایی … زمین که می خورم … بلند که می شوم … یکی یادم هست که صدایش کنم همیشه، کسی که نه پدرم هست و نه مادرم و نه خواهرم و نه برادرم ولی یک جورهایی می تواند پدرم باشد و مادرم و خواهرم و برادرم و اصلن تنها کسی است که من دارمش، دوست دارمش، کسی که می خوانمش یا حضرت علی و یا حضرت علی که می گویم، انگاری مرا بغل کرده باشد، گرم می شوم؛ گرم. گرم. گرم.

۴ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. مهری در 08/08/05 گفت:

    علی یارت …

  2. عادله در 08/08/05 گفت:

    التماس دعا جان خواهر .

  3. فرامرز ارمان در 08/08/05 گفت:

    همیشه جایی و بهانه ای برای کوک کردن ساز شکسته انسان هست
    ادم از ادمیت یادش میره اما ادمیت از ادم هرگز …………………
    قلم تقدیر سه شب نا معلوم خواهد نوشت برای من و تو و ما
    شاید تفعل بر نا نوشته ها نا ممکن باشه اما تغییر بر نوشتن ها ممکنه..
    همیشه خواب بهانه بیداریه اما این بار بیداری رو بهانه خواب کنیم..
    پیشاپیش شبهای قدر رو ارج می گذاریم و از صاحب میخواهیم
    برامون زیباترین ها رو بنویسه…..
    دوست عزیز سلام
    وب دلنشین وباصفایی داری باحرف های عاشقانه و عارفانه
    و این خیلی خوبه
    خیلی ها عاشق می شن ولی خیلی کم عاشق می مونن
    همواره در راه عشق ثابت قدم باشی
    من اپم و منتظر دیدارت
    سربلند و پیروز باشی

  4. درویش .. در 08/08/05 گفت:

    یا علی مددی .

دیدگاه خود را ارسال کنید