یا؛ در بی زمانی … در خیال محض

دود مقدس

شیوا مقانلو

تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۵، ۸۰ صفحه

رفت و آمد به تهران را دوست دارم. علاوه بر این که به من خوش می گذرد، در فضاهای خالی روز، که باید در ماشین و مترو و اتوبوس بگذرد و یا منتظر بمانم برای رسیدن دوستی و یا … فرصتِ غنیمتی پیش می آید برای خواندن کتاب. امروز و دیروز نوبتِ  دود مقدس  بود.

اولش، از ترکیب دود مقدس خوشم آمده بود. ضمن اینکه از گفت و گوی رادیو زمانه با شیوا مقانلو، همین یادم مانده بود که دربارۀ خیانت است؛ خیانتِ زنان. من هم که عاشق خیانت و جنایت هستم!!!

این کتاب هفت داستان کوتاه دارد. اولی و چهارمی مرتبط هستند به هم و دربارۀ سه زن. یک دوستی سه نفره، ماه و پلنگ، پالتو، شب شیطان، یک دوستی زنانه، ولگرد پرلاشز، آخرین مرد مقاوم عناوین داستانهایش است. اما، هنوز متوجه نشده ام عنوان دود مقدس از کجای کتاب و داستان پیدا شده است. ضمن اینکه اصلن لذت بخش نبود خواندنش. بیشتر خسته کننده بود. ایضاً نظر زهره جان هم این بود. مگر داستان شب شیطان که دوست داشتم آن را.

کتاب تقدیم شده است به خواننده. من فقط همین پاراگرافِ طولانی زیبا را که در ابتدای کتاب آمده است دوست داشتم. زیبا بود. زیاد.

یکی، دو، چند جمله از این کتاب؛

از آن مردهای مقتدری که، بی دغدغۀ داشتنشان، حتی بودنشان هم غنیمت است. ص ۱۰

هیجان صدایش، خیسی اشک آلود صدای من را پوشاند؛ من هم اصراری نکردم شادی اش را به هم بزنم چون از تف کردن ناراحتی خودم روی صورت بقیه خوشم نمی آید. ص ۱۳

سختی اش فقط این است که آن علامت تعجب گندۀ توی لحنشان را اصلاً نمی شود منتقل کرد.ص ۱۶

تحکم صدای نشنیدنی اش را از قامت استوارش گمان می زنم. ص ۲۳

طوری درکش می کنم که نیازی به دانستن زبان نیست… ص ۲۸

هنوز نفهمیده ام که زن ها چه وقت کنار هم جنس خودشان می ایستند و حالِ مردهای مقابل را می گیرند، و چه وقت حاضرند به خاطر همان مردها همجنسانشان را بی رحمانه قربانی کنند. ص ۵۹

گیم نت خاطرجمع ترین نقطۀ دنیا برای مادران فداکاری است که بچه های پول در مشتشان را جلو مونیتورهایش می نشانند تا دور از فساد خیابان ها، با دقت و سرعت، آدم های مجازی بازی ها را سر ببرند و پاره کنند؛ هر کله یک امتیاز. ص ۷۰

دربارۀ دود مقدس

یادداشت های شیوا مقانلو

عکس