چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

 این روزها، مهم ترین تصمیم عمرم را (در حد و اندازۀ تصمیم کبری حتا!) گرفته ام؛ انتخاب لذت های سادۀ زندگی. همین و بس!

۷ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. مهتاب در 08/08/05 گفت:

    کار بسیار عاقلانه و عاشقانه

  2. خیاط در 08/08/05 گفت:

    در موردش صحبت می کنیم!!معمولی بودن!!

  3. MissMehri در 08/08/05 گفت:

    خوش به حالت

  4. احسان در 08/08/05 گفت:

    سلام
    خوبی؟
    میای تبادل لینک؟

  5. شیخ خرقان در 08/08/05 گفت:

    گفت :
    مردمان گویند :
    خدا و نان .
    و بعضی گویند :
    نان و خدا .
    و من گویم :
    خدا ، بی نان.
    خدا ، بی آب .
    خدا بی همه چیز.
    خدا و خدا و خدا …

  6. نیلوفر در 08/08/05 گفت:

    عالیه 🙂 امیدوارم تو تصمیمت پایدار هم باشی .

  7. عادله در 08/08/05 گفت:

    اخیییییییییییییییییییی
    چه روزای قشنگی

دیدگاه خود را ارسال کنید