پی چیزی می گشتم:
پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.
راه می بینم در ظلمت، من پُر از فانوسم.
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است!
نکند اندوهی،
سر رسد از پس کوه …
( سهراب سپهری )
شروع یک رؤیای نو
پی چیزی می گشتم:
پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.
راه می بینم در ظلمت، من پُر از فانوسم.
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است!
نکند اندوهی،
سر رسد از پس کوه …
( سهراب سپهری )
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
مهتاب در 08/08/05 گفت:
آخ از این اندوهی
که بدون رخصت
می رسد از پس کوه …