والنتاین (Valentine’s Day) است مثلن، گیرم خبری نباشد از آن قدیس عزیز تا خطبۀ عقد را بخواند برای ما به دور از چشم تیزبین گشت ارشاد یا طرح امنیت اجتماعی نمی دانم شماره چند؟! و ما مجبور باشیم به قول پیامک های این چند وقت، دیدار خواهران و برادران را به صورت جداگانه در دو نوبت صبح و بعد از ظهر برگزار کنیم تا به این حرف آقای نیچه (اینجا) جامۀ عمل پوشانده باشیم که می گوید؛ “باید دنبال شادی ها گشت، غمها خودشان ما را پیدا می کنند. “
ما نیز در راستای شادسازی فضای وبلاگی! اولش، نارنجی می رویم اینجا را دوباره مثل همان اوایل و آبی آرام بلندِ آسمان را بی خیال می شویم تا دیگر هوای نت – دست کم در اینجا – ابری نباشد. ولو من، به نوبۀ خودم، یک جوری زُدایی کرده باشم از همه چیز. شاید یکی آمد اینجا و شاد شد و نشاطی دید!!!
:: مرتبط (راهکارهای شادمانی)
:: مرتبط (روانشناسی رنگ ها)
ندا در 08/08/05 گفت:
من اومدم اینجا …شاد شدم و نشاط دیدم …مرسی
مهتاب در 08/08/05 گفت:
از وقتی اژدها کشان علیخانی را خوانده ای به کل سوادت از دست رفته
آوامین در 08/08/05 گفت:
عزیزمممم
اینجا همیشه از بودن شما نشاط دارد !ولی از کجا فهمیدی یا می دونستی که لباس نارنجی چهار ستاره عجیب دل اوامین رو غرق می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!؟
خب ما به شادی شما شادیم !شادتریم !
این جمله هم مهشره :
نگو کسی به فکرت نیست! شاید دنیا تویی و من …
خاطره در 08/08/05 گفت:
دروغ چرا…
شاد شدیم…به شدت…
حتی برای دمی…
باور کن…
راجع به اون جمله هم با آوامین موافقم به شدت!
بهروز در 08/08/05 گفت:
هم همه
غوغا
و من که مینویسم
در هیاهوی کلاس درس
تعادل لبخند و اشک را
در ذهنم …
آوامین در 08/08/05 گفت:
ببین اینقده شادم کردی یه سوتیه بزرگ دادم !آبروم رفت که !فهمیدی رویا خانومی؟
وووووووو خیلی زشته واقعا این سوتیه من !خیلی !به جان خودم اشتباه تایپی بوده !!!
من الان دو روز می خوام آپ کنم ولی مدیریت پرشین باز نمیشه !مدیریت هم به ما نیومده انگاری !
اشتباه رو فهمیدی؟خیلی اشتباه مهشری بود ها !دقت کن مهشر !
آوامین در 08/08/05 گفت:
اصلاح می کنیم :محشر !سوتی همین بود دیگه!الان دیدم !
من هی میام آپ کنم هی مدیریت پرشین بار نمیشه بعد رامو کج می کنم میام اینجا که شاد شم !نبینم ناراحتیتون خانومی مهربون !
آوامین در 08/08/05 گفت:
من نمی دونم چرا همه سه نقطه ای شدن !بیماری سه نقطه ای !مبدعآوامین !خوبه همه زبون هم رو می فهمیم !خاطره جونی مرسییییی…
آوامین در 08/08/05 گفت:
نگو کسی به فکرت نیست! شاید دنیا تویی و من …امروز سر زبونمه همش!
چهار ستاره مانده به صبح؛
نازنین جان؛ عنوان بخشی از این شعر است؛
نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد برده است.
شاید دنیا
تویی و من
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت چاپ شود
همین که جانانه بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت.
کامل آن را می توانی در کامنت دونی اینجا بخوانی؛
http://www.k1-online.com/archives/002083.html#comments
هومن - گندم در 08/08/05 گفت:
سلام
خوشگل شده
چی چی زدایی فرمودید؟
لاله در 08/08/05 گفت:
نارنجی رنگی هست که خیلی دوست دارم . مخصوصا اون بالا که رو عنوان از زرد تیره شروع شده تا نارنجی …
یه چیزی اعتراف کنم ؟؟؟ کم کم دارم از اون آدم هایی می شم که از مناسبت ها فرار می کنند . نمی خوام بگم بدشون میاد ولی دل خوشی هم ندارند …
هومن - گندم در 08/08/05 گفت:
ما هم نوشتیم از کتابهای ناتمام
مریم در 08/08/05 گفت:
هوم
هوم
هوم
چه قدر این بانوی ما حال و هوایش متغییر است……….
حجم سبز در 08/08/05 گفت:
الهی من تو رو بگردم که به فکر همه هستی
mohi در 08/08/05 گفت:
تغییر رنگ نارنجی رو خوب اومدی !