پدیدهی امروز کلاسمان یک عدد خرگوش نازنین بود که متعلّق بود به مربیمان و ما کلّی بازی کردیم با آن و شاد شدیم از این جهت. چرا که معصومه در طفولیّتمان همیشه یک خرگوشی، جانوری، چیزی داشت که از آن نگهداری میکرد و همبازیمان بود. امّا، ما به دلیل تعدّد نفراتِ خانوادهمان در کسوت خواهر و برادر این شناس را نداشتیم. در عوض، پدر و مادر معصومه به جای اینکه هی بروند از بیمارستان خواهر و برادر بخرند، هی خرگوش میخریدند که هیجان بیشتری داشت و دردرسر کمتری! امروز یاد بچّگیمان افتاده بودیم کلّی! بیست سال خاطره! آدم فکرش را که میکند میبیند خیلی زمان گذشته .. اووووووه .. کی از آن شش سالگی رسیدیم به اینجای زندگیمان …
۹ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- نقشههایی برای پیدا شدن
- این ماییم، ملتی تنها در آستانهی فصلی سرد
- میبوسمت و رهایت میکنم
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
sate1 در 08/08/05 گفت:
سلام علیک ورحمت الله وبرکاتو.
پرژین در 08/08/05 گفت:
سلام. وبلاگ سادهای داری. می دونستی؟
راحت و قشنگ می نویسی. موفق باشی
اگه دلت خواست تبادل لینک کنیم
بای
چهار ستاره مانده به صبح :: سلام. میدونستم. مرسی. ما هم بای!
النار در 08/08/05 گفت:
این واجب یه نوع شوخیه. مثل سلام دادن مستحبه و جوابش واجب.
در واقع من با شما مزاح کردم در ضمن گاهی اینطریق نوشتن باعث می شه که طرف برگرده و جواب بده مثل شما که این کارو کردین. به هر حال خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم مطالب خواندنی و جالبی داری. موفق باشی.
چهار ستاره مانده به صبح :: وا! مگه ما شوخی داریم!!! ما هم خوشحالیم ولی با آن کار موافق نیستیم. صورت خوبی ندارد.
عادله در 08/08/05 گفت:
آخییییییییی
منم خرگوش می خوام
چهار ستاره مانده به صبح :: ما هم.
خیاط در 08/08/05 گفت:
من میگم این از کجا آپ کرده!!!چه جوری رسیده بره ورزش!! واسا ببنیم جانور ک نداره؟
چهار ستاره مانده به صبح :: ما همان بز هستیم که جنابعالی میگویی! جانور هم ک ندارد. تو ک میبینی؟ میشنوی؟
کارگر در 08/08/05 گفت:
هــــــــــــــــــــــــــــــــی دوست جان ما رفتیم به زمانی که زدیم جوجه را توی حوض خفه کردیم به خیال اینکه اردک می باشد بلد می باشد شنا کند!
چهار ستاره مانده به صبح :: ما هم یکبار، قورباغهای را یک فته در قابلمه زندانی کردیم تا برایمان بچه بزاید و نزایید و مرد!
پاپتی در 08/08/05 گفت:
سلام…من همستر می خوام!…یا حق…
چهار ستاره مانده به صبح :: اتفاقن، دختر کوچولی این معصومه خانوم ما همستر خفهکن از آب درآمده است! حرف این جانور دوستداشتنی هم بود امروز.
آوامین در 08/08/05 گفت:
بد اخلاااااااااااااااااق !!!!
حجم سبز در 08/08/05 گفت:
نتیجهی اخلاقی از این پست اینه که تو ۲۶ سالته
چهار ستاره مانده به صبح:: ما نوشتهی غیراخلاقی نداریم که!