چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

آه، اَمان از من

با این رویاهای کورتاژ شده‌ام!

با این زنی که در دلم مویه می‌کند

می‌خندد

سبکسرانه خواب‌هام را به بازی می‌گیرد

چه می‌خواهی ای زن، در دلم؟

با خونی که دیده‌ای

و دلم را سرخ کرده است

با تتوی ابروهات

که شیطان مجسّم است

در دلم

با کفش‌هات

با بندهای گشوده‌اش

که جا گذاشته‌ای در دلم

اَمان از من

با تو که نمی‌دانم از کجا

و چرا

با این سه دختر مرده‌ات

که بی‌دلیل و پری‌وار

خوابگرد دلم شده‌اند

با این لباس دل رُبا

که درخت پسته است

و روییده است

با عطر تلخش در دلم

آه، اَمان از من

با این رویاهای کورتاژ شده‌ام!


شاعر فهیم حیدر اف، مترجم محسن فرجی

۱ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. حجم سبز در 08/08/05 گفت:

    آخه ابروی تتو کجاش این همه دلبرانه ست؟.
    سلام خوبی؟

دیدگاه خود را ارسال کنید