چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

۳ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. یاسمین در 08/08/05 گفت:

    رویا جان!

    سلام. خوبی؟

    دنبال اسفار کاتبان نرو..گیر آوردنش با من…


    چهار ستاره مانده به صبح؛
    :: یاسمین جانِ مهربان! قربانِ دست شما. شرمنده می‌کنید ما را. بوووووس.

  2. شراره در 08/08/05 گفت:

    آنکو دل پُر امید بشکست برفت

    می‌خورد و سبو بشکست و سرمست برفت

    یک شعر برای آشتی دادم و او

    با یک ورق مچاله در دست برفت*

  3. آینه های ناگهان در 08/08/05 گفت:

    رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/رهگذر دوست داشتنی/عاشقت می شوم دست آخر/

دیدگاه خود را ارسال کنید