لغتنامهها را از همان درس ِکتابِ فارسی پنجم دبستان دوست داشتم که عکس پنگوئن هم داشت در صفحهاش. دائرهالمعارفها را هم. من هی کلماتم را گم میکنم و بیشتر عاشق لغتنامه میشوم با آن دُ ژَ دِ ژَ شُ دَ کردنهاش. با (ص مر، اِ مر)هاش. با صفحههای چند ستونی و فونتِ ریز و کلماتِ زیادش. یک شب، به زهره میگفتم همین حرفهایم را که حیف جا کم است، دلم چقدر لغتنامه میخواهد. پیشنهاد کرد سیدیاش را بخرم، به دلم نبود. پول بدهم سیدی بخرم؟ دوست ندارم. خب، آنلایناش که هست. گفتش: آنلایناش که بیاینترنت نمیشود. گفتم: اصلاً خوش ندارم وقتِ کتاب خواندن، پی معنای کلمهای، کامپیوتر را هم روشن کنم. که چی؟ حرف کی و کجا تمام شد؟ نمیدانم. فقط، غروبِ فردایش، زهره که برگشت از تهران، لغتنامهی دو جلدی دهخدا همراهش بود. من ماتم بُرده بود. یادِ اوائل دانشکده افتادم که دلم کتاب فقیر را میخواست و پیدایش نکرده بودم. به زهره و ملیحه گفته بودم و فردایش، کتاب را خریده بودند برایم. حالا دوباره، کلّی شاد و شرمندهاش شده بودم توأمان. گفتش که از آن مجموعههای خیلی کاملش صد تومان بوده قیمتش. پول نداشته که آن را بخرد. میخواستم بزنمش. ابراز محبّتمان هم خرکی است. با هر چه حرف و حدیث، بیشتر از هفت، هشت سال است که زیادی قاطی زندگی هم شدهایم سه تایی؛ من و زهره و ملیحه. گیرم، ملیحه در بجنورد باشد الان و یکی، دو روز ِ دیگر هم زهره برود گناباد. آدم خیالاش راحت هست گوشهای از این دنیا، یکی، دو نفر را دارد که تابِ تحمّلِ همهچیاش را دارند؛ خوشی و ناخوشی، خوبی و بدیاش را. بعد، ابعاد فاصله ذرّهای کم نکرده از اصلِ رفاقتمان با همهی گاهی ناتفاهمیهایمان. دوستیمان هم عادتمان نشده است هنوز. یکطوری که دارم به فکر میافتم منم، با زهره بلیط بگیرم، بروم آن طرفها، سمت خراسان که مشهدش را دوست دارم البته نه به قدر ِ تهران ولی، …
۱۱ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- نقشههایی برای پیدا شدن
- این ماییم، ملتی تنها در آستانهی فصلی سرد
- میبوسمت و رهایت میکنم
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
سارا در 08/08/05 گفت:
دیدی گفتم رفیق قدیمی اش خوبه. اینم از رفیق های قدیمی ات…
سارا در 08/08/05 گفت:
خیلی بهم روحیه دادی

سارا کوانتومی در 08/08/05 گفت:
خوش به حالت.
خوش گذشت امشب؟
میم. غریب در 08/08/05 گفت:
سلام.
فکر می کنم این دوستیا رو توی هیچ لغتنامه ای نشه پیدا کرد، جز همونی که الان شما دارین…
همین. یاعلی مدد.
آوامین در 08/08/05 گفت:
سلامممم دوست عزیززززززم….خوبی؟چندوقته مثل ساببق تند تند نیومدم اینجا…دلم هوای تو و نوشتههاتو کرده اساسی !


هنر معلمی در 08/08/05 گفت:
گیتی در 08/08/05 گفت:
چه دلنشین.
می تونی به آخر لغت نامه ات یه صفحه ی جدید اضافه کنی و اسم دوست هایت را با تلفظ کامل و مترادف هایش بنویسی.
لغت نامه دوستانه ای می شود.
بیگلی بیگلی در 08/08/05 گفت:
نتایج کنکور روی سایت ه
سارا کوانتومی در 08/08/05 گفت:
کم کار شدی رویا. دو روزه پست جدید نذاشتی؟
سجاد در 08/08/05 گفت:
چه کتابخونه ای…آدم هوس ِ سرقت ادبی میزنه به سرش!
جزئیات در 08/08/05 گفت:
مگه فرقی هم میکنه کارتو راه بندازه چه کامپیوتر باشه چه باشه بهتره چه … !!!!