چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

 

 “نمی‌دانم چه بگویم” یعنی انگشت گذاشتن بر یک مانع مهم!!!

 

پی.‌نوشت ۱ )؛ مرا که خاموشی مرهم است/ کلام چیست/ اگر نه پوشش شفافی بر زخم‌های عریان؟/ در این جهنم پر از واژه/ چه دیر دانستم / بهشت من/ خاموشی‌ست (ضیاء موحد)

پی.‌نوشت ۲ )؛ فقط یک مانع مهم؟

پی.‌نوشت ۳ )؛ ……..

۴ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. رسم روزگار(مهدی علاقبند) در 08/08/28 گفت:

    در خاموشی معنایی است که روشنایی نیست .. خاموشی معنای بازگشت به خویشتن را تداعی می کند.

    یه‌‌طورهایی بله. همین که شما نوشته‌اید.

  2. خاطره در 08/08/28 گفت:

    گفتن نداره که مدتی بود بهت سرنزده بودم…
    گفتن نداره که خیلی حالم بد بوده و هست و خواهد بود!!
    گفتن نداره که شوکه شدم و سرمو انداختم پایین اومدم اینجا…
    خب ناراحتم بابت اینکه اینجا رو ندیدم.. کلی نوشته های دوست داشتنی تو از دست دادم…
    اما میگن ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است!!
    مبارکه…

    🙂 خواهش می‌شود خاطره‌ی عزیز … خیلی به فکر و یادت هستم مدام

  3. مهدی علاقبند در 08/08/29 گفت:

    خواسته شما اجرا شد و نام و فامیلی تان از لینکدونی وبلاگم حذف شد. و فقط نام وبلاگ را گذاشتم.
    اما من اعتقاد دارم نام وبلاگ و نام نویسنده وبلاگ دو جزء انکار ناپذیر هویت یک مطلب هستن. مطلبی را که ندانم نام نویسنده اش کیست به دلم نمی نشینه. و تا حدودی بهش اعتماد نمی کنم.

    نظر شما محترم. من هم نظر دیگری دارم ولی. می‌نویسم حالا

  4. در هیأت کسی که نویسنده نبود، ولی ناگزیر باید می‌نوشت … « چهار ستاره مانده به صبح در 08/08/29 گفت:

    […] برای نوشتن، کامنت این آقا بود که اعتقاد دارند: “نام وبلاگ و نام نویسنده‌ی وبلاگ دو جزء انکار ناپذی؅ خواسته‌ی شما اجرا شد و نام و فامیلی‌تان از لینکدونی […]

  1. 1 بازتاب

  2. آگوست 29, 2008: در هیأت کسی که نویسنده نبود، ولی ناگزیر باید می‌نوشت … « چهار ستاره مانده به صبح

دیدگاه خود را ارسال کنید