چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

تحلیل بازیگری

نوشته‌ی رضا کیانیان. تهران: انتشارات نقش و نگار. چاپ اوّل ۱۳۸۰/ ۲۰۰ صفحه. قیمت ۱۵۰۰ تومان

خلاصه‌اش می‌شود؛ این کتاب مجموعه‌ی نوشته‌هایی است که در مجلات تخصصی سینمایی مثل ماهنامه‌ی فیلم، گزارش فیلم، دنیای تصویر، هنر هفتم و سینما به قلم رضا کیانیان چاپ شده است.

در بخش مربوط به هنرپیشه‌های خارجی، آقای کیانیان درباره‌ی بازی‌های «همفری بوگارت»، «رابرت دونیرو» به علاوه‌ی «جک نیکلسون» و «مریل استریپ» نوشته‌اند که یادداشت‌های خوبی هستند. من امّا، آن گفت‌وگوی پایانی کتاب و شرح رضا کیانیان درباره‌ی بازی و بازیگردانی‌اَش در فیلم‌های «روبان قرمز» و «آژانس شیشه‌ای» را بسیارعالی‌تر می‌دانم. یعنی، در حد تماشای بازی این آقای دوست‌داشتنی در فیلم‌هایش کیفور شدم از خواندنِ این نوشتنی‌هایش. شاید برای اینکه من ترجیح می‌دهم به جای خواندن درباره‌ی «بوگارت» و «دنیرو»، درباره‌ی «رضا کیانیان» بخوانم و بدانم. درست‌تر اینکه، من «بوگارت» و «دنیرو» و اینها را دوست ندارم و «کیانیان» را عاشقم.

در گفت‌گویش با نوشابه امیری هم، آقای کیانیان کلی حرف‌های جالب‌انگیزناک زده است درباره‌ی کودکی و نوجوانی و تئاتر و سینما و در مجموع درباره‌ی زندگی‌اَش؛ شیرین و پُر شور و مفید. دست‌کم این گفت‌وگو را از دست ندهید. مدرسه‌ی خوبی است.

یکی، دو پاراگراف پایین را از یادداشتی انتخاب کرده‌ام که آقای کیانیان درباره‌ی بازیگردانی «روبان قرمز» نوشته‌اند؛

«در یک جلسه با زنان عرب، من هم شرکت کردم. به‌راحتی مرا پذیرفتند، هم زنان و هم شوهران‌شان اجازه دادند به اتاق زن‌ها بروم. مرا خودی می‌دانستند. چون مرا در تلویزیون دیده بودند و از قبل با من هم‌ذات‌ شده بودند. با من مثل اقوام‌شان رفتار می‌کردند. جمشید صدایم می‌کردند.

آن‌ها اکثراً چند «هوو» داشتند. از این موضوع ناراحت هم نبودند. بزرگ‌ترِ آن‌ها وقتی فهمید من فقط یک زن دارم، خیلی تعجب کرد و گفت تو مرد نیستی، مرد باید بیست زن داشته باشد. هرچه بیش‌تر داشته باشد مردتر است. گفت ما خودمان برای شوهران‌مان خواستگاری می‌رویم.

در روستاهای اهواز اکثراً زنان عرب کار می‌کنند و شوهران کنار آفتاب گپ می‌زنند و قلیان می‌کشند. در ضمن زن عرب بسیار عاشق‌پیشه است. همان بزرگ‌ترِ زنان در آن جلسه گفت اگر زن عرب عاشق شود به هر قیمتی که شده مردش را تصاحب می‌کند، حتّی به قیمت زندگی‌اَش، چون کشتن زنان در روستاهای اهواز امری عادی است. کافی است شوهر، پدر، برادر و اقوامش به او شک برند. قتلش حتمی است. … ووو …» ص ۱۲۹