۱ . «همیان ستارگان» یک کتابِ چند جلدی قطور بود که زیرعنوان آن نوشته بودند «بهگزین داستانهای کوتاه ایرانی» و من از کتابخانهی امیرکبیرِ کرج امانت گرفته و خوانده بودم. کی؟ پانزده سال قبل. این کتاب اوّلیّن تجربهام بود برای خواندنِ داستانهای کوتاه و یادم میآید برعکس حالا که جانام به اینجایم (نگارنده دستش را تا دهان بالا میآورد) میرسد برای خواندنِ این مجموعه داستانهای لاغر، آن موقع عطش داشتم برای خواندنِ داستانهای همیانِ ستارگان. مدّتِ امانتِ کتاب دو هفته بود و کتاب هم حجیم. بهعلاوهی درس و مشقِ مدرسه. بیشتر از دو بار هم نمیشد کتاب را تمدید کرد مگر اینکه کتاب سه روز در کتابخانه میماند تا بشود آن را امانت گرفت. در این سه روز چه میکردم؟ بگذارید اوّل این را بگویم که من از روی داستانهایی که دوست داشتم توی دفترم رونویسی میکردم؛ مثلاً بچّهی مردمِ آلاحمد، افلیجِ علیآبادی، دوگدای حجازی، سرشانههای گرد زیتونیِ خسرومرادی. بعد توی سه روزی که باید منتظر میماندم تا امانتِ دوبارهی کتاب، داستانهایی که توی دفترم نوشته بودم را مرور میکردم. میخواهم بگویم اینقدر جذاب بودند. حالا نه اینکه آن موقع تازگی داشت برایام، الان هم از دوبارهخوانیِ داستانهای همیانِ ستارگان که توی دفترم یادداشت کردهام خیلی لذّت میبرم. ولی حالا چی؟ برای خواندنِ یک مجموعه داستانِ هشتاد صفحهای کلّی زور میزنم و به جای لذّت، حتّا گاهی زجر میکشم بسکه نادوستداشتنیاند.
۲ . شمارهی یک را نوشتم محض مقدمه که بگویم علاوهبر داستانهای کوتاه، داستانهای کوتاهِ کوتاه را هم دوست ندارم. مثلن؟ داستانکها/ مینیمالهای رسول یونان.
۳٫ دو کتابِ کوچکِ جیبی دارد یونان که نشر مشکی منتشر کرده است؛ «فرشتهها» و «احمق! ما مردهایم».
«فرشتهها» شش سال قبل چاپ شده و امسال چاپ سوّمِ آن را از نمایشگاه کتاب خریدم. ولی «احمق! ما مردهایم» تازه از تنور درآمده و چاپِ ۱۳۸۹است. هر دو کتاب ۳۱ صفحه دارند و رویهم شامل شصت و دو داستانک میشوند با موضوعهای مختلف و البته بیشتر دربارهی «مرگ» هستند و به شعر میزنند از نظر لحن و نثر.
برای نمونه دو داستانک از این کتابها را، که هم پشت جلد آمده و هم عنوان کتاب از آنها گرفته شده است، بخوانید؛
گفت: من فرشتهام!
قاضی پرسید: بالهایت کو؟
گفت: بالهایم را بریدهاند!
قاضی باور نکرد. نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد. وقتی میخواستند به دستهایش دستبند بزنند، ناگهان چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند.
ساعتی بعد قاضی در کتابهای قانون دنبال مادهای میگشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد.
*
من نمیتوانم باور کنم. فکر میکنم همهاش خواب میبینم.
آخر چهطور ممکن است؟ مگر میشود از دیوارها عبور کرد، یا از آب گذشت و خیس نشد؟! ما تمام این کارها را کردیم، حتّی از کوه پرت شدیم و خراشی برنداشتیم.
– احمق! ما مردهایم.
۴٫ اگر این دو داستانک را دوست داشتید که بروید کتابهای یونان را بخرید. ارزان است؛ یکی ششصد تومن و آن یکی، هشتصد. خوشگل هم هستند؛ کوچولو و تو دل برو. من از سر و شکلِ کتابهای نشر مشکی خوشام میآید. اگر هم نه … خُب، مادلنِ هدایت را بخوانید یا این داستان از ابراهیم گلستان.
+ دربارهی «احمق! ما مردهایم» در هزار کتاب بخوانید.
ashpazi در 10/05/23 گفت:
سلام با من تبادل لینک میکنی ؟
چهار ستاره مانده به صبح در 10/05/24 گفت:
سلام. نه.
عندلیبان در 10/05/23 گفت:
کتابای سفید و کوچولوی نشر مشکی خیلی خوب می تونه خودشو تو دل آدما جا کنه .. پارسال از نمایشگاه “نخستین عشق” را از همین ناشر گرفتم و بسی لذت بردم … داستانک ها فقط گاهی وقتا به دل می نشینند! … تکرار می کنم … فقط گاهی وقتا! …
چهار ستاره مانده به صبح در 10/05/24 گفت:
🙂 موافقم با نظرتون درباره داستانکها. «نخستین عشق» رو دوست داشتین؟
دمادم در 10/05/24 گفت:
من هم می روم داستان های گلستان و هدایت و چوبک را دوره می کنم که هیچ وقت حوصله ام را سر نمی برد. و از جدیدترها هم سراغ قاسمی می روم و پارسی پور و گلشیری و اصلا چرا ده جلدی کلیدررا دوباره نخوانم؟ مگر زمان از دست رفته رابرای بار دوم نخواندم؟
مریم در 11/07/04 گفت:
سلام مشابه تجربه شما را من دقیقا ۱۵ سال قبل وقتی این کتاب سه جلدی قطور داستانهای کوتاه را با اسامی درخشان نویسندگان داستان هایش در نمایشگاه کتب خریدم به مدت چند سال داشتم و باعث ورود من به دنیای پر لذت داستان کوتاه شد هنوز که هنوزه در همه کتابفروشی ها می گردم مگر دوباره یک نسخعه دیگر از آن را پیدا کنم و دیگران را در لذتم شریک کنم ولی حیف!!!!البته به تمام کسانی که این کتاب یا داستان های کوتاه نویسندگان ایرانی را دوست دارندتوصیه می کنم کتاب”داستان های محبوب من”گرد آوری درویشیان را بخرندو کادو بدهند و برای این کار عجله کنند تا دیر نشده!!!