دیروز به مثابهی یکنفر آدمِ پُرغصّهی تنهاماندهی دلگرفته کِز کرده بودم کنجِ اتاق، شستام را میمکیدم و فکر میکردم که توی این حس و حالِ پکر و دمغ سراغ کی بروم؟ به کی زنگ بزنم؟ با کی درددل کنم؟ بعد دیدم حتّا اینقدر حوصله هم ندارم برای ذکر مصیبت. ملّتِ مظلومِ خودم را بغل کردم و آوردم اینجا، نشستم پشت مانیتور، رفتم سایت کتابخانهی ملّی، گفتم برای شادیِ دلام کتاببازی کنم. بعد فکر میکنید اوّلیّن صیدم (سلام آرزو) چی بود؟ کتابی از فریبا کلهر به نام با غمهایم چه کنم. قدیمترها، اینطوری که میشد با خودم فکر میکردم «نشانهس لابُد.» نشانه برایام جدی بود و بلد بودم نشانههای بیربط را به هم ربط بدهم و خط بسازم و بروم جلو. حالا چی؟ میخواهم نشانهبازی را دوباره امتحان کنم، از نو.
۴ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- نقشههایی برای پیدا شدن
- این ماییم، ملتی تنها در آستانهی فصلی سرد
- میبوسمت و رهایت میکنم
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
محمدامین در 11/01/03 گفت:
من موندم وبلاگ به این خوبی چرا کامنت نداره؟ همه هم که مثل من لایک نمیزنن. پس کو این همه بازدیدکننده؟
چهار ستاره مانده به صبح در 11/01/09 گفت:
الان من باید بابت عدمتناسبِ کامنت و لایک با تعدادبازدیدکننده و وبلاگِ خوبام پاسخگو باشم؟ :))
آرزو در 11/01/04 گفت:
علیک سلام دوست جان
منم اتفاقاً دنبال همچین عبارتی بودم…
غم این روزامون گمونم شبیه هم باشه یه نموره
نوشته هات رو دوست دارم دوست جان؛ این هزار بار!;):)
چهار ستاره مانده به صبح در 11/01/09 گفت:
شما محبت داری آرزو جانم :*
برای شادی دعا کنیم، برای روزهای شادِ در راه
یه روز خوب میآد، بیشک