چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«بعضی وقت‌ها ما آدم‌ها متوجه بدجنسی‌های‌مان نمی‌شویم و وقتی می‌فهمیم که دست از بدجنسی برداشته باشیم. درست مثل روشن کردن چراغ است، وقتی چراغ را روشن می‌کنیم تازه می‌فهمیم اتاق چه‌قدر تاریک بوده است. همه‌ی آدم‌ها این چیزها را می‌دانند ولی تظاهر به ندانستن می‌کنند. در مورد آلیس ایوانز هم جریان به همین شکل بود. من هیچ‌وقت قصد اذیت‌کردنش را نداشتم ولی هیچ‌وقت هم دست کمک به طرفش دراز نکردم و هیچ خوبی‌ای هم در حقش نکردم.»

ربکا استید، وقتی به من می‌رسی، صفحه‌ی ۲۰۲

دیدگاه خود را ارسال کنید