دارم چی کار میکنم؟
یه خروار کتاب خریدم از نمایشگاه که هنوز دارم از توی کیسه درمیآرمشون. چون توی قفسه و روی قفسه و زیر قفسه و هیچ کجای قفسه جای خالی نمونده برای کتابای تازه، خریدای اینور سال رو چیدم روی میز یا توی کنجهای اتاق. اینروزها هم دارم تندتند کتابا رو میخونم که مطمئن بشم کدوما رو میخوام اینجا نگه دارم و کدوما رو ببرم پایین، توی زیرزمین.
حالا چی خوندم مثلن؟
مثلن، روبی. یه رُمان کوچولو برای کودکان، نوشتهی حدیث لزرغلامی.
شخصیّت اصلی این رُمان یه روباه کوچولوئه که با مامان و ناپدریاش زندگی میکنه و خیلی دوست داره مستقل باشه. برای همین بعد از تعطیلی مدرسه، میافته پی کار و دستآخر قرار میشه که همهی تابستون توی باغوحش کار کنه. چه کاری؟ روبی باید توی قفس بمونه تا مرغ و خروسها بیان و اونو تماشا کنن و خُب، قاعدتن یه ماجراهایی پیش میآد و داستان ادامه پیدا میکنه و درنهایت، همهچی به خوبی و خوشی تموم میشه. همونطوری که توی داستانهای کودکان رواله.
داستان روبی توی چهارده فصل روایت میشه و کتاب کلن، هشت و هشت صفحهست و قیمتش؟ بهنظرمن که ارزونه. هزار و پونصد تومن.
دیگه؟ قطع کتاب و تصویرگریهاش رو هم دوست داشتم. یه کتاب دیگه هم خونده بودم که رودابه خائف تصویرگرش بود، ولی از نقاشیهای اون خیلی خوشم نیومده بود. سهترکه بر دوچرخه؛ من و میمون و پدر رو میگم. امّا تصویرگری کتاب روبی خیلی خارجیشده بهنظرم. من دوست داشتم.
مرتبط: + تهران به بهانهی سوّم شخص غایب