چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«… من بسیار ساده و بی‌تجربه بودم و در عین حال غروری داشتم که هر نویسنده‌یی باید داشته باشد. به نظر من هیچ کس تا وقتی که غروری خودساخته نداشته باشد، تا وقتی در خود چیز خاصی نیابد که دیگران از داشتنش محرومند، نویسنده موفقی نمی‌شود. از این طریق است که به ایده‌یی درباره توانایی‌هایتان دست می‌یابید، می‌توانید چیزهای تازه‌یی درباره خود کشف کنید و به کار بندید. در حال حاضر من فکر می‌کنم به این حد از توانایی دست یافته‌ام، فکر می‌کنم می‌دانم حد و مرز توانایی‌هایم کجاست و چگونه باید آنها را به کار گیرم. وقتی فهمیدم حد توانایی‌های من نویسنده شدن است، کاملا نتیجه‌یی را که از تامل در نفس به دست آورده بودم جدی گرفتم. البته باید بگویم شانس بزرگی که آوردم، این بود که در سن پایین به این نتیجه رسیدم. ۱۷، ۱۸ساله بودم که احساس کردم رسالتی دارم، باید در زندگی کار واحدی انجام دهم و به نتیجه برسانم و آن کار نویسندگی است. از آن روز به بعد حتی یک بار به ذهنم خطور نکرده که این کار را کنار بگذارم و به حرفه دیگری روی بیاورم. این کمک بزرگی بود.»

نورمن میلر، نویسنده‌ی آمریکایی

دیدگاه خود را ارسال کنید