چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

 اختراع هوگو کابره (۱۳۹۰)

هوگو پرسید: «این رو از کجا یاد گرفتی؟»
ایزابل جواب داد: «از کتاب‌ها.»

اختراع هوگو کابره، نوشته‌ی برایان سلزنیک، ترجمه‌ی رضی هیرمندی، نشر افق، صفحه‌ی ۲۲۲

… و امّا کتاب‌هایی که در نوروز ۹۱ خوانده‌ام، یکی … به نظرم اگر از اوّلین کتابی که خوانده‌ام شروع کنم بهتر است. برای این‌که، از اقبالِ خوب هم‌آن کتاب الان یکی از محبوب‌ترین‌هایم است. می‌پرسید چه کتابی؟ اختراع هوگو کابره را می‌گویم. شبی که خواندنِ رُمان آقای سلزنیک را تمام کردم آن‌قدر سرخوش بودم که دیگر نمی‌توانستم بخوابم. انگار که جادو شده باشم. شاید هم جادو یک‌چیزِ مُسری باشد و از متن به من منتقل شده باشد. این‌قدر که حالِ دگرگونِ نامنتظری بر من مستولی شده بود. قصّه درباره‌ی جادو جادوگری بود؟ تقریبن.
داستانِ اختراع هوگو کابره ماجرای پسری است که بعد از مرگِ پدرش تن‌ها مانده. تن‌های تن‌ها؟‌ نه، با یک آدم آهنیِ قراضه‌ی مرموز و یک عموی عوضیِ دائم‌الخمر. هوگو و عموی نامبرده در ایستگاه راه‌آهن زندگی می‌کنند. برای این‌که شغلِ عموهه تنظیم/کوک/ و … ساعت‌های ایستگاه است. هوگو هم در کار ساخت و سازِ ساعت ماهر است. چه‌طور؟ برای این‌که پدرِ مرحومش ساعت‌ساز بوده. خلاصه، ما وقتی با هوگو همراه می‌شویم که پدرش مُرده و برایش یک آدم آهنی به یادگار گذاشته و حالا هوگو دارد تلاش می‌کند تا آدم آهنی را تعمیر کند. چرا؟ برا این‌که فکر می‌کند وقتی آدم آهنی درست شود او از تن‌هایی خلاص می‌شود. واقعن؟ واقعن. آدم آهنی بهانه می‌شود تا پای بابا ژرژ، مامان ژان و دخترخوانده‌ی آن‌ها (ایزابل) به قصّه‌ی هوگو باز شود و بعد …
پیشنهاد می‌کنم حتمن این رُمان را بخوانید. به‌خصوص که آقای سلزنیک از یک سبکِ جدید و مدرن برای روایتِ داستانش استفاده کرده است. چه سبکی؟ خودش اسمش را گذاشته «سینما رُمان». ترکیبی از متن و تصویر. در این کتاب، تصویر در نقشِ مکمّل متن وارد نشده بلکه تصویر خودِ متن است و به جای روده‌درازی و توصیفِ بعضی صحنه‌ها و ماجراهای داستان آمده. کتاب دو بخش کلّی دارد با چندین فصل. ریتم خوبی دارد و گره‌‌های داستانی جذاب که خواننده را علاقه‌مند می‌کند به پی‌گیریِ ماجرا. گریزِ نویسنده به دنیای سی‌نما و کتاب هم این اثر را جذاب‌تر کرده است. بیش‌تر توضیح بدهم؟‌ باشد. بخشی از این داستان درباره‌ی تاریخچه‌ی هنر سی‌‌نما و یکی از پیش‌کسوت‌های این عالم، یعنی ژرژ ملیس، است. ضمن این‌که، ایزابل شخصیّتی است که ویژگیِ عالیِ دوست‌داشتنی دارد. چی؟ او خوره‌ی کتاب است.

 

Hugo – 2012

علاوه‌بر کتابِ خواندنیِ آقای سلزنیک، خوب است دو خط هم درباره‌ی فیلمِ دیدنیِ آقای اسکورسیزی بنویسم که نامزد جایزه‌ی اسکار امسال هم بود. چه ربطی دارد؟‌ برای این‌که، فیلمِ هوگو با اقتباس از این رُمان ساخته شده، یک اقتباسِ معرکه. من از دیدنِ فیلمِ آن هم لذّت بُردم. البته نه به‌صورت سه‌بعدی. از آن‌هایی که هوگوی سه‌بعدی را روی پرده‌ی سی‌نما دیده‌اند خیلی به‌به و چه‌چه شنیده‌ام. واضح و مبرهن است که دلم می‌خواهد فیلم را در سی‌نما هم ببینم.

راستی، این‌جا برنامه‌ی اکرانِ هوگو در سی‌نماهای تهران را دارد.

مرتبط؛

+ گفت‌وگو با نویسنده «هوگو کابره»: فیلم، مکمل کتاب است (شرق)
+ فیلم و چاپ دوم «اختراع هوگو کابره» با هم رسیدند (ایبنا)
+ اختراع هوگو کابره (کتابلاگ)
+ اختراع هوگو کابره (کتابک)
+ نقدی بر رمان «اختراع هوگو کابره‌» نوشته برایان سلزنیک (کتابخوار)

دیدگاه خود را ارسال کنید