دوستت دارم
بهخاطر پاهای سبکت
وقتی که در من میدوی
و هوای خنکت
وقتی که در تو چادر میزنم
از کتاب اگر زن نبودم، قطار بودم
سرودهی «حدیث لزرغلامی»
انتشارات چکه و شهر قلم
شروع یک رؤیای نو
دوستت دارم
بهخاطر پاهای سبکت
وقتی که در من میدوی
و هوای خنکت
وقتی که در تو چادر میزنم
از کتاب اگر زن نبودم، قطار بودم
سرودهی «حدیث لزرغلامی»
انتشارات چکه و شهر قلم
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
since1391 در 12/07/26 گفت:
و آیا این یعنی مادر؟!!!
مریم سیستانی در 12/07/28 گفت:
سلام دوست عزیز خوبی؟ممنون از این شعر زیبا استفاده کردم دوست دارم بیشتر با هم تبادل نظر داشته باشیم