بعد از مدّتها، کتابی را میخوانم که رمان کودک یا نوجوان نیست و ماجرایش دربارهی یک نفر آقای ریاضیدان است که حافظهاش کم است، به قدر هشتاد دقیقه. میپرسید چرا؟ بر اثرِ تصادف. ریاضیدان در یک حادثهی رانندگی دچار آسیب مغزی میشود و حافظهاش هم … گفتم که حافظهی کوتاه مدتِ او فقط به قدر هشتاد دقیقه دوام دارد و بعد از این تایم دیگر چیزی را به خاطر نمیآورد. ریاضیدانِ کمحافظهْ پیر است و تنها. البته، او زنبرادری هم دارد. زنبرادر برای رفاهِ ریاضیدان خدمتکار استخدام میکند، ولی خدمتکارهایی که به کلبهی پیرمرد میآیند خیلی ماندگار نیستند. تا اینکه بالاخره، پای راویِ رمانِ خانم «یوکو اوگاوا» به کلبهی آقای ریاضیدان باز میشود و داستانِ «خدمتکار و پروفسور» شکل میگیرد.
«خدمتکار و پروفسور» از زبانِ زنی روایت میشود که توسط زنبرادرِ یادشده برای پختوپز و شستوشو در کلبهی پروفسور استخدام میشود. زن بیستوهفت،هشت ساله است و پسری دارد ده، یازده ساله. رابطهی این مادر و پسر با پروفسور هر روز از نو آغاز میشود. هر صبح، آنها باید به پروفسور یادآوری کنند که چه کسانی هستند و در کلبهی او چه میکنند و ….
دربارهی همسر خدمتکار حرفی در داستان نیست مگر اشارهای به یک بریدهی روزنامه که میگوید پدرِ پسر کمْ آدمی نیست و فقط همین. ما نمیدانیم که چرا او زن و بچّهاش را به امان خدا رها کرده و نیست. البته، چیزهای دیگری هم هست که ما نمیدانیم. مثلن چی؟ مثلن نمیدانیم «ن» کیست؟ بین بیوهی برادر پروفسور و او چه رابطهای است؟ امّا، …**
امّا، من از طرحِ روی جلدِ کتاب، آن پسزمینهی قرمز با شکوفههای سفیدِ ریز، خوشم آمد. از خواندنِ داستان هم لذّت بردم. فکر میکردم من، منِ متنفر از اعداد و ارقام، وقتی با عدد پی و اعداد اوّل و باقیِ مباحثِ ریاضی در متن داستان روبهرو میشوم حتمن کتاب را به کناری میگذارم و دیگر نمیخوانم، ولی این اتفاق نیفتاد. خانوم نویسندهی ژاپنی یک داستانِ ساده و صمیمی نوشته که هیچ نشانهی محیرالعقولی ندارد، ولی خواندنی است. فکر میکنم اینکه او توانسته از درسِ، به زعمِ من، سخت و سردِ ریاضی داستانی گرم و دوستداشتنی بسازد خیلی هنر است. کتابش هم که اقبالِ خوبی داشته است؛ دریافت جایزهی آکوتاگاوا … پرفروشترین کتاب سال ژاپن … اقتباس از آن برای ساخت فیلم سینمایی *** و ….
آقای «پل استر» دربارهی رمان «خدمتکار و پرفسور» گفته که اثرِ خانومِ اوگاوا «کاملاً خلاقانه، بینهایت دلنشین و بهشدت تکاندهنده» است. این حرف پشتِ جلد کتاب آمده و نقلِ قولِ دیگری هم هست که میگوید «اگر همهی ما ریاضیات را از چنین معلمی یاد میگرفتیم حالا خیلی آدمهای باهوشتری بودیم.» موافقام؟ شاید. واضح و مبرهن است که «خدمتکار و پرفسور» خوشخوان است و شخصیتِ پروفسور، که زندگیاش در ریاضی خلاصه شده و عمرش با عدد میگذرد، جذاب است. ضمن اینکه من میگویم خیلی خوب است که این کتاب را دانشآموزان و دانشجویانِ عاشق و یا متنفر از ریاضی بخوانند. منظورم از دانشآموز طبعن دانشآموزانِ بالای سیزده سال است.
«خدمتکار و پرفسور» با ترجمهی «کیهان بهمنی» از سوی «نشر آموت» منتشر شده است. ۲۴۸ صفحه دارد و قیمتِ آن دههزارتومان است. البته، این قیمتِ چاپ اوّل کتاب است و قیمتِ چاپ دوّم آن هزارتومان بیشتر شده است.
* از صفحهی ۱۶۰ کتاب با تغییر.
** در این یادداشت آمده که خدمتکار هیچوقت ازدواج نکرده و … خودتان حرفهای «کوجی فوجیوارا» بخوانید. انگار رازهایی هست که با خوانندهی فارسی در میان گذاشته نمیشود. یعنی این ترجمه حذفی دارد؟ هان؟
*** فیلم «پروفسور و معادله محبوبش» در جشنوارهی فجرِ هم اکران شده و آقای تاکاشی برندهی سیمرغ بلورینِ بهترین کارگردانی شده، سال هشتاد و شش.