از نظر شما فرمول خاصی وجود دارد که با پیروی از آن بشود نویسنده بهتری شد؟
شعور و دقت که حاصل شعور است؛ و ادامه و مداومت در کار. کارِ دیدن دنیا و آدمها و دقت و مداومت در تفحص و تفکر در روحیههایشان و فکرهاشان.
نویسنده باید از دو خصوصیت برخوردار باشد: قریحه خداداد یا مادرزاد، که ذاتی است و تکنیک که اکتسابی است. فکر میکنید بهترین راه آموختن تکنیک برای یک نویسنده جوان و تازهکار، مطالعه و بررسی آثار نویسندگان بزرگ است؟ آزمایش و خطاست؟ رفتن به کارگاههای نویسندگی یا تحصیل در رشته نویسندگی خلاقه است که این روزها خیلی مُد شده است؟
من معنی قریحه «خداداد» را نمیفهمم. کارگاه و از این دوز و کلکها را نه تجربه کردهام نه شناختهام و نه پیشنهاد میکنم، و معذورم از دادن پاسخ. جواب من صادقانه نخواهد بود اگر به همین سادگی نباشد.
یک نویسنده جز به یک مداد و چند ورق کاغذ به چیزهای دیگری هم مثل آزادیهای اقتصادی و بیان احتیاج دارد؟ یا فکر میکنید یک نویسنده خوب آنقدر سرگرم و درگیر نوشتن است که فرصت فکر کردن به این مسایل، شهرت، ثروت و موفقیت را ندارد؟
یعنی نه گرسنه میشود نه تشنه، ونه در زمستان نه محتاج لباس و آتش؟ نمیخواهد؟ فقط مداد و کاغذ و کمپیوتر؟ نه حتی شعور و نه حتی قوه سنجیدن؟ نویسنده اگربه فکر «شهرت و ثروت و موفقیت» باشد چه وقت و چه جور میتواند نویسنده باشد، یا بشود؟
برای برخی از نویسندگان، نویسندگی نوعی رواندرمانی است. شما از چه دیدی به نویسندگی نگاه میکنید؛ چرا مینویسید؟
من یا بیمار روانی نیستم و نبودهام، که در نتیجه نمیدانم این وضع چقدر به کار نویسندگی میخورد، یا چنان در آن بیماری غرقهام که باز نمیتوانم جواب سنجیدهای از داخل آن فضا و دنیا به شما بدهم. روی همرفته فکر میکنم که درستی تن و روان خوشایندتر و به کارآیندهتر باشد تا یو یو بازی با نفهمیها و نفهمیدگیهای ارثی یا کهنه و پاگیر.
متن کاملِ گفتوگو با ابراهیم گلستان را اینجا بخوانید.