چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

قرار نبود بعد از یک شماره کار متوقّف شود، ولی شد. حالا، بعد از دو سال، دوستم فایلِ پی‌دی‌اف مجله‌ را فرستاده و خُب، فکر می‌کردم لابُد یک خبرنامه‌ی سیاه و سفیدِ کوفتی از آب درآمده. بهانه کردم که فایلِ آن ۲۰ مگ است و اینترنت‌مان محدود است و اصلاً بی‌خیال تا دیشب که دوستم دوباره گفت مجله را دانلود کن و ببین و خُب، کوتاه آمدم و چه خوب کردم. برای این‌که مجله فراتر از انتظارم بود؛ خیلی شیک و پیک، رنگی‌رنگی و مامانی شده است. نوشته‌های معرکه‌ی ما هم که … بعله. گفتن ندارد. داستان چی بود؟ بانک ملّت خواسته بود بانکداری الکترونیکی را به زبانِ ساده و مردمی به مخاطبانِ باشگاه مشتریانش آموزش بدهد و ما برایش درباره‌ی چیزهایی که می‌خواست نوشته بودیم. قرار بود مجله دنباله‌دار باشد ولی، نمی‌دانم به چه دلیلی، دیگر ادامه پیدا نکرد و حیف شد.