حالا دیگر اشک نمیریزم و فینفین نمیکنم و میتوانم چهارخط دربارهی The Boy in the Striped Pyjamas بنویسم که جگرم را آتش زد با آن پایانِ غمانگیزش. فیلمنامه با اقتباس از یک کتاب نوشته شده، کتابی برای کودکان. مشخصاتِ کتاب در سایت کتابخانهی ملّی هم ثبت شده، ولی معلوم نیست که بالاخره چاپ شده یا نه؟ امروز، تلفن زدم به انتشارات بهنگار و خانومی، که گوشی را برداشت، گفت بهنگاریها از این ساختمان رفتهاند جایی دیگر. میخواستم بدانم سرانجامِ کتاب چی شده، ولی اینقدر حوصله ندارم که دنبال شمارهی تلفنِ تازهی ناشرش بگردم.
داشتم میگفتم. فیلم، اندوهبار و پُرگریه است. البته، طرحی قوی و منطقی و پیچیدگیهای فلسفی هم دارد. فکر آدم را درگیر میکند و البته، احساسات را هم … خودم قابلیّت این را داشتم که ته فیلم بروم روی بام و مرگ بر نازی و مرگ بر هیتلر بگویم و اگر کسی میگفت چی میگی؟ نازی کجا بود؟ هیتلر که مُرده و از این حرفها، همچنان از رو نروم و احساس وظیفه کنم صدایم را به مردم برسانم که متنفرم از جنگ و اصلن مرگ بر جنگ، کلن.
داستان چیست؟ این فیلم، روایتی متفاوت از هولوکاست است که از نگاه پسربچّهای نه ساله تعریف میشود به نام برونو. پدرِ برونو یکی از آن فرماندههای درجه یکِ نازی است و ماجرا در حوالیِ یک اردوگاه آشویتس اتفاق میافتد که … باید ببینید. فیلم را ببینید و بعد هم بروید سروقتِ کتابهای تاریخی دربارهی جنگ جهانی دوّم و هی از خودتان بپرسید چرا تاریخ نخوانم؟