نمیدانم نمایشگاههای کتاب در شهرهای دیگر چهگونه برگزار میشود، ولی نمایشگاه کتاب یزد افتضاح بود؛ از نمایشگاه کتاب البرز هم افتضاحتر!
نمایشگاه در دو سالنِ امتحاناتِ دانشگاه یزد برگزار شده و تعداد غرفهها و ناشرها، کتابها و مشتریها کم است. میخواهم سخت نگیرم و اینجور توجیه کنم که خُب، دیروز، روز اوّل بود و همهچیز بهتر میشود از امروز. ته دلم واقعن این را میگویم، ولی باور ندارم. برای اینکه دارم فکر میکنم بارِ اولِ یزدیها نیست و بعد از شش دوره، باید نمایشگاه بهتری داشته باشند. کاشکی، دستکم، آن صفتِ «بزرگ» را نمینوشتند روی پوسترها و بیلبوردهایشان! آخر، بزرگ؟ وقتی پوستر را میخواندم، خیلی خندهام گرفت.
پیشنهاد میکنم برای برگزارکنندگانِ این نمایشگاه یک تورِ گردش در فروشگاه شهر کتاب مرکزیِ تهران بگذارند تا … دارم چی میگم؟ حتّا، در کتابفروشیِ نُقلیِ اگر هم میشد کتابهای بیشتر و بهتری پیدا کرد تا اینجا. بیشتر توضیح بدهم؟
از ناشرهای بزرگ، مثلن، افق و ثالث و نگاه غرفه داشتند. افق فقط با کتابهای کودک و نوجوان شرکت کرده بود. مسئول غرفه چیزی دربارهی کتابها نمیدانست و از کتابهای جدید هم خبری نبود. به نسبتِ افق، وضعیتِ غرفهی ثالث و نگاه خیلی بهتر بود. هرچند که خیلی از کتابهای این دو ناشر هم در نمایشگاه نبود، ولی مثلن فروشندهی غرفهی ثالث کتابهای خودشان را میشناخت و بلد بود که چهجوری باید کتاب بفروشد و با مشتری حرف بزند. تصوّرم این است که تصوّر ناشرها و برگزارکنندهها این است که مردم یزد بنجلخر و یا کلن، نَخَرند یا چی؟ برای همین، خیلی خودشان را اذیّت نکردهاند و فقط برای رفعِ تکلیف دور هم جمع شدهاند تا پسفردا، آمار و گزارش بدهند که ته سال ۹۲ فلان و بهمان کردیم و بهبه و چهچه.