جایی برای رفتن نیست
نشستهام روی تپهای بر فراز شهر
شهر کودکی، جوانی، پیری
کفشهایم را درآوردهام
و به اکنون فکر می کنم
که میخواهم زندگی کنم*
البته برخلافِ شعر، من میخواهم کمی از زندگیام دور شوم و بروم. کجا؟ جایش را هم پیدا کردهام. مثلن، جمعه میروم اینجا. در رونمایی کتاب «گمشده در اتاق» سرودهی احسان عابدی شرکت میکنم. فردایش هم به نمایشگاه تصویرگری ناگهان میروم. توی فکرم هست که برای یکشنبه بروم خانه هنرمندان ایران. آخر ساعت پنج بعدازظهر بیست و هشتم شهریورماه افتتاحیهی دوتا نمایشگاه نقاشی (مهرداد ذوالنور و مریم نیکبخش) و یک نمایشگاه نمایشگاه عکس(مهدی منعم) است. دوشنبه چی کار میکنم؟ میروم نمایشگاه کتاب و نوشتافزار «بوی ماه مهر» در مصلّی. دلم بدجوری لوازمالتحریر میخواهد؛ دفترچه یادداشت با مدادرنگی. سیام هم میروم اینجا، شاید برای کلاسهای آموزشیشان ثبتنام کردم؛ کلاس شعر و داستان و روزنامهنگاری و …. چهارشنبه چی؟ میروم کتابفروشی اگر، میخواهم مجموعه داستان «شکار حیوانات اهلی» نوشتهی «علی شروقی» را بخرم و بخوانم.
* احسان عابدی
+ همهچیز درست میشود (دربارهی رونمایی کتاب گمشده در اتاق)