چند روزی بود که در جایجای شهر، بنرهای رنگیپنگی با طرح روی جلدِ کتاب «قصههای خوب برای بچّههای خوب» رو میدیدیم. بنرهایی که خبر میداد اوّلین نمایشگاه کتاب کودک و نوجوان در یزد برگزار شده و خُب، جایی حرفِ کتاب، اون هم کتابِ بچّه، باشه و سروکلّهی خانوم چهار ستاره پیدا نشه؟ بله، دیشب با هولدرلین به این نمایشگاه رفتیم که توی دبیرستان ایرانشهر بود؛ یه مدرسهی قدیمی با سقفِِ ضربی.
یه ردیف میز توی راهروی مدرسه چیده بودند با رومیزیهای سبز و آبی و روی میزها، ردیفِ کتابها از انتشارات امیرکبیر، نشر چکه و چند ناشر نامعروفِ دیگه که کتابهای بازاری و رنگآمیزی و … چاپ میکنن. از شواهد و قرائن حدس میزنم که انتشارات امیرکبیر یه کارهی نمایشگاه هست، ولی نمیدونم چه کاره حسنی هست و چرا خیلی از کتابهای خوبِ خودش رو هم نیاورده. لابد فکر کرده مردم یزد چیزند و ارزش نداره این همه کتاب بار کنن تا هفتصد کیلومتر اونورترِ تهران و … چه میدونم دیگه. بااینحال، یه میز فوقالعاده توی نمایشگاه هست که باید ببینین. روی این میز، مجموعه کتابهای «قصههای خوب برای بچّههای خوب» رو چیدند با رُمانهای «اتاق تجربه». اجازه هست که کتاب خودمو تبلیغ کنم؟ بعله، دایناسور منم هست.
البته، دیشب چندین عنوان کتاب بزرگسال هم بود؛ کتابهای انتشارات امیرکبیر که قیمت مناسبی داشتند. مثل چی؟ مثلن موبی دیک، بر باد رفته، جنگ و صلح، داشتن و نداشتن و …. و … و … و … و دیگه یادم نیست. این چهارتا رو هم یادم میاد برای اینکه از اوّلی، دو جلد توی کتابخونهمون داریم و اون سه عنوانِ بعدی رو دیشب خریدیم. چند؟ سرجمع حدودِ سی و دو هزار تومان. البته، با احتساب ده درصد تخفیف. هرچند من دلم رو برای تخفیفِ بیشتری صابون زده بودم، ولی باز هم قیمتش خوب بود. خوب نبود؟ بود دیگه. حالا اگه اینورا زندگی میکنین به این نمایشگاه یهسری بزنین. تا ساعت ده شبِ بیستودومِ تیر هم وقت دارین. یه حرفهایی هم دارم برای مسئولین که در ادامه میگم.