«اندوه … فکرکردن با افکار خسته، بی آنکه انسان فکر کند، با احساسترین را حس کردن، بی آنکه انسان حس کند، با اکراه نخواستن، بی آنکه انسان نخواهد – همهی اینها بی آنکه اندوه باشد، در اندوه نهفته است و چیزی نیست جز بازگویی واضح یا انتقال اندوه.
اندوه … رنج کشیدن بیرنج، خواستن بیخواسته، فکرکردن بدون برآورد … مثل اینکه شیطانی در وجودش حلول کرده است، مثل جادوشدن از جانب هیچ. یعنی جادوگران یا ساحران کوچک عکسهایی از ما میگیرند و آنها را دگرگون میسازند و باعث میشوند تا این دگرگونی از طریق ستارگان بر ما تأثیر بگذارند. وقتی این عکس را دریافت میکنم، به نظرم اندوه واکنش خشن نیروی جادویی شیطانی است که نه بر روی عکس من، بلکه روی سایهی او تأثیر میگذارد. به سایهی درون شخص من، به برون درون روانام کاغذهایی میچسباند یا سوزنهایی فرو میکند. من مثل کسی هستم که سایهاش را فروخت، یا بهتر بگویم مانند سایهی کسی هستم که خود شخص را فروخت.
اندوه … احتمالاً در اساس، نارضایتی اعماق روان است، چون برایش اعتمادی باقی نگذاشتهایم، تردید کودکی غمگین در درون ما، چرا که برایش اسباببازی الهی نخریدهایم. شاید این اندوه، عدماعتماد کسی است که دستی نیاز دارد تا هدایتش کند. و در مسیر تیرهی قابلیتهای ادراک اعماق چیز دیگری جز بیصدایی شب که نتواند فکر کند، حس نمیکند، جادهای فاقد جذابیت، چیز دیگری را نمیتواند حس کند …
اندوه … کسی که خدایان را دارد، هرگز اندوهگین نمیشود. اندوه، کمبود اسطوره است. کسی که اعتقادی ندارد، تردید برایش نامیسر است، چهبسا تردید از قدرت بیاعتمادی برخوردار نیست. آری، اندوه این است: فقدان قابلیت روانی، خود را به دست خطا سپردن، خطهای فکری فقدان نردبان، تا بتواند با تمام قدرت از آن به سوی حقیقت بالا برود …»
کتاب دلواپسی، فرناندو پسوآ
ترجمهی جاهد جهانشاهی، مؤسسهی انتشارات نگاه، چاپ اول، ۱۳۸۴، قیمت ۳۰۰۰ تومان
انتخاب از صفحهی ۲۲۴، ۲۲۵ و ۲۲۶