آدمک (چیز کوچولو) کتاب ناز و قشنگی است؛ ساده و صمیمی. ماجرایش برگرفته از داستانِ زندگیِ واقعیِ آلفونس دوده است با کمی پس و پیش. از زمانی که پدرش ورشکسته میشود، بعد که مهاجرت میکنند به اجبار، عروسی خواهرش، مرگ برادرش، جدایی ناگزیر از خانوادهاش، دورهای معلّم مدرسه میشود، وقتی که با برادرش زندگی میکند، عاشق شدناش، بیماریاش و بعد، … چیز کوچولو حرفهای بزرگ و رویدادهای سخت را، ساده و سهل تعریف میکند آنقدر که باعث تشویش ذهنی نمیشود و در عوض، یاد میدهد به آدم که چطور میتواند باوجود هر مسئله و مشکلی، عزّت نفس داشته باشد با امید.
* عنوان از اینجای کتاب آمده است؛ ” شاگردهای من چیز دیگری بودند. آنها شرور نبودند و هیچگاه به من بدی نکردند. آنها را خیلی دوست داشتم. هیچوقت تنبیهشان نکردم. مگر کسی پرندهها را تنبیه میکند؟” ص ۳۶
کیوان در 08/08/05 گفت:
مربوطه به پست پایین: اگر یه روز از دست کسی لجم گرفت حتما میدم خودت لهش کنی. کلا دیگه از خودم برنمیاد له کنم حیف. این فرزاد حسنی رو هم به صورت ریگولار مثلا ماهی یه بار له کنی ممنون میشم. فقط دزش رو بیشتر کن. یعنی یه جوری که خنک شم…
آینه های ناگهان در 08/08/05 گفت:
تو کنکور داشتی؟
انگار زدنت گفتن باید ز گهواره تاگور دانش بجویی .نه؟
بیکار!
کتاب در قلمرو پادشاهانو گرفتم دارم میخونم برو بخون خیلی جالبه.
سارا در 08/08/05 گفت:
برنامه کولاک که واقعا کولاک بود. باید می دیدی خودش شده بود یه طنز. راستش اون گفتگوی ایران جوان رو یادم نمی یاد ولی این چیزایی که ما از این آقا دیدیم که اصلا جالب نبود.
آدمک رو هم نخوندم. می گم می خوای تو آدرستو بده من بیام یه سری کتاب ازت قرض بگیرم. قول میدم خرابشون نکنم.
راستی – شما هم حواست به خودت باشه فقط! – یعنی چی؟
کارگر در 08/08/05 گفت:
ما هم ندیدیم کسی پرندهها را تنبیه کند.
ترجمه: ما کتاب کسی پرندهها را تنبیه نمیکند را توی شهر توی هیچ کتاب فروشی ندیدهایم. الان میتوانم قیافهی کتابفروش شهرمان را ببینم. چشمانش همین الان افتاد جلوی پایم!!!