چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

فکر می‌کنم باید بگذارم به حساب خوش‌شانسی‌ام که هفته‌ی گذشته هر کتابی که خواندم، به خواندنش می‌ارزید. راضی‌‌ام؛ هم از انتخاب‌های خودمان و هم از کتاب‌هایی که هدیه گرفته‌ایم.

بعد از مجموعه داستانِ می‌خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم ازتان دعوت می‌کنم تا نفس عمیق* نوشته‌ی یوریک کریم‌مسیحی را بخوانید. من طرف‌دار داستان کوتاه نیستم و تا بتوانم سعی می‌کنم از خواندن این‌جور کتاب‌ها – به‌ویژه مجموعه داستان‌هایی که نویسنده‌های ایرانی نوشته‌اند – فرار کنم. بااین‌حال، داستان‌های آقای کریم‌مسیحی خاصیتِ دیگری داشتند و چه ممنونم از دوستی که کتاب را به ما هدیه داد.

این کتاب هشت داستان دارد. بعضی از داستان‌ها کوتاه‌اند، هفت هشت صفحه‌ای، و بعضی هم طولانی‌ترند. من از همان داستانِ اولِ کتاب با زبانِ نویسنده انس گرفتم و البته، قصّه هم کشش داشت. ماجرای زن و مردی بود که با کلی ذوق‌ و شوق انتظار کشیده بودند تا بچّه‌شان به دنیا بیاید و بعد، بچّه‌ی نورسیده بی‌خواب از آب درآمده! یعنی چی؟ یعنی بچّه‌شان خواب نداشت و مُدام بیدار بود و آویزانِ پدر و مادرش. بعد؟ دردسرهای همیشه‌بیداریِ بچه کم‌کم باعث می‌شود نعمت و لطفِ داشتن فرزند از یادِ زن و مرد برود و فقط درگیرِ مصیبت‌های بسیاری باشند که سرِ مرضِ بچّه برایشان می‌بارد. داستان درباره‌ی موقعیتِ سخت و دشواری بود که سرد و تلخ روایت می‌شود. همان‌طور که باید. برای همین  خواندنِ آن دل‌نشین است و ته قصّه آدم دلش می‌خواهد مادرِ خسته و افسرده را در آغوش بگیرد و آب توی آسیابِ تصمیمِ شیطانی‌اش بریزد!
“اختلاط” هم یکی دیگر از داستان‌های  خوب کتاب بود که طنزِ یواش داشت و نویسنده خیلی ظریف و شیک درباره‌ی روابط زناشویی نوشته بود. البته، بیش‌تر داستان‌های کتاب درباره‌ی روابط زن و مرد بود، ولی هر کدام ازمنظری متفاوت. مثلن داستانِ آخرِ کتاب ماجرای مردی است که ناغافل باخبر می‌شود که سرطان دارد و فقط سه چهار ماه مانده به مرگش. قصه را دو نفر روایت می‌کنند؛ یکی همین آقاهه‌ی دمِ مرگ و دیگری، زنش.  ماجرا هم از جایی شروع می‌شود که مرد دارد تلاش می‌کند دل از همسر دل‌بندش بریده و دارد نقشه می‌کشد تا دستِ زن را در دستِ هم‌کارِ هم‌سر مُرده‌اش بگذارد. چرا؟ که با خیالِ راحت بمیرد و بابتِ زندگی زنش نگران نباشد! بعد؟ داستان را بخوانید، غافل‌گیر می‌شوید.

* نشر آموت. قیمت ۱۰۰۰۰ تومان. چاپ اول ۱۳۹۴.

دوباره بهار و اردی‌بهشت و نمایش‌گاه کتاب بود و تصمیم خیلی سختی بود که بخواهیم مقاومت کنیم و کتاب‌های بیش‌تری نخریم. قبل از این‌که باروبندیل ببندیم و برویم سمت تهران، به فهرست کتاب‌هایی که پارسال خریده بودیم، نگاه کردم. افسرده شدم. هزارویک دلیل داشتم که خرید کتاب به مصلحت‌مان نیست. کتاب‌های هنوز ناخوانده و نداشتنِ قفسه‌ی کافی به کنار، ازنظر اقتصادی هم درحال فروپاشی‌ایم. برای همین، در نمایش‌گاه امسال دست‌به‌عصا بودیم و همه‌ی تلاش‌مان این بود که خارج از فهرستِ کتاب‌های لازم که فهرست کرده‌ایم، کتابی چشم‌مان را نگیرد و فقط به قدرِ اعتبار بن‌کارت‌های دانش‌جویی خرجِ عشقِ عزیزمان کنیم. هنوز به یزد برنگشته بودیم که تصمیمِ دیگری هم گرفتیم؛ این‌که هی‌وهی کتاب نخریم و کتاب رو کتاب نگذاریم وقتی کتاب‌های قبلی ورق نخورده و نخوانده کز کرده‌اند گوشه‌ی خانه. موفق شدیم؟ کم‌وبیش. برای یک هفته‌ی اوّل آمار کتاب‌خوانی‌مان قابل ‌قبول است.

می‌خواستم نویسنده شوم، آشپز شدم* اوّلین کتابی بود که در هفته‌ی قبل خواندم. اعتراف می‌کنم که لاغر بودنِ کتاب در این انتخاب مؤثر بود، ولی بیش‌تر از حجمِ کتاب، علاقه‌ام به نویسنده باعث می‌شد تا این مجموعه داستان را زودتر بخوانم. هم این‌که زبان و لحنِ نوشته‌های فاطمه ستوده را دوست دارم و هم این‌که کنجکاو بودم تا موضوع داستان‌هایش را بدانم و بدانم چه نوشته و چه‌طوری نوشته است.

این کتاب مجموعه‌ای است از یازده  روایت آب‌گوشتی! نامِ قصه‌ها و محورِ اصلیِ روایتِ هر قصه هم مبتنی بر یک غذا است؛ از کله‌پاچه بگیر تا پای چوپان! راوی زن جوانی است که می‌خواهد داستان بنویسد و جدای نوشتن به پخت‌وپز هم علاقه دارد. علاقه؟ فکر می‌کنم باید بنویسم عاشق آشپزی است. زن با همسرش، پیمان، زندگی می‌کند و در هر قصه، بنا به ضرورت پای پدر و مادر، برادر و رفیق یا فک‌وفامیل و دوست و آشنا هم به داستان باز می‌شود. از لحن شوخ‌وشنگِ راوی و قلمِ شیرینِ نویسنده و توصیف‌های معرکه‌اش از مواد غذایی، از هویج و بادمجان بگیر تا فلفل و زودچوبه، لذت بردم و بیش‌تر از همه از دو روایتِ «سبزی‌پلو و ماهی» و «کتلت». حتا دارم فکر می‌کنم «سبزی‌پلو و ماهی» بهترین داستانِ کتاب است. موضوع داستان جالب و جدید است و خیلی بامزه و قشنگ روایت می‌شود. ماجرای قصه چیست؟ راوی و همسرش پیرمردی را به فرزندخواندگی قبول می‌کنند. می‌بینید؟ جذاب است دیگر.

من از آشپزی متنفرم و اگر مجبور نباشم، غذا نمی‌خورم. منتها پیش‌نهاد می‌کنم این کتاب را به‌خاطر روایت‌های خوش‌مزه‌اش بخوانید. مخصوصن اگر از خواندنِ داستان‌ِ زن‌های افسرده که به کافه می‌روند و سیگار می‌کشند و از عشق شاکی‌اند، خسته شده‌اید!

* انتشارات هیلا. قیمت ۶۰۰۰ تومان. چاپ اول ۱۳۹۴.

وبلاگ‌نویس/وبلاگ‌خوان‌های قدیمی لابد ابر آبی را می‌شناسند؛ یک وبلاگ آرام و مهربان با پس‌زمینه‌ی آبی روی پرشین‌بلاگ که بعدها دومین مستقل گرفت و دات کام شد. بیش‌تر از یک‌سال است که ابر آبی در وبلاگستان نیست، ولی من از نویسنده‌اش خبر دارم. شما که غریبه نیستید، در یک ‌سال گذشته چندباری او را دیده‌ام و ایمیل‌/وایبربازی هم کم نداشته‌ایم. خبر تازه هم این‌که خانوم ابر آبی عاقبت اولین مجموعه داستانش را نوشت و کتاب داغ‌داغ به نمایش‌گاه کتاب امسال رسیده است. نکته‌ی اساسی این است که فاطمه هم خوب می‌نویسد و هم دست‌پختِ معرکه‌ای دارد. البته، من فقط نوشته‌هایش را خوانده‌ام و از غذاهایش فقط عکس‌های آن‌ها را دیده‌ام! البته، این‌که من دست‌پخت فاطمه را چشیده‌ام یا نچشیده‌ام، مهم نیست. مهم این است که او شور و شوقِ‌ نویسندگی و آشپزی‌اش را ترکیب کرده و یازده داستان‌ آب‌گوشتی! نوشته و اسم کتابش را هم گذاشته؛ می‌خواستم نویسنده شوم آشپز شوم. این کتاب را انتشارات ققنوس (نشر هیلا) منتشر کرده و قرار است آن را از نمایش‌گاه کتاب امسال بخرم. شما چطور؟

راستی، مجموعه‌ی شش‌ جلدی خرسی و باباش هم چند سال قبل با ترجمه‌ی فاطمه ستوده توسط نشر پنجره (بخش کودکان و نوجوانان، سالن ۲۴، راهرو b، غرفه‌ی ۱۸۱) منتشر شده که چندتا داستان کوتاه تصویری برای بچه‌های زیر پنج سال است. این‌جور که من فهمیده‌ام داستان‌های خانوم ویرجینیا میلر یک‌سری مهارت‌ها – مثل دست‌شویی رفتن، غذا خوردن، دوست داشتن و … – را به بچه کوچولوها یاد می‌دهند و می‌خواهم این کتاب‌ها را هم برای برادرزاده‌های کوچولویم بخرم.

خبر دیگر این‌که، فاطمه ستوده روز پنج‌شنبه، ۲۴ اردی‌بهشت ۹۴، از ساعت چهار تا شش بعدازظهر در غرفه‌ی انتشارات ققنوس (شبستان) خواهد بود. اگر شما هم آمدید، دست تکان بدهید تا هم‌دیگر را ببینیم و گپ بزنیم.

تشویقِ زیرپوستیِ گوگل خیلی اثرگذار بود و بعد از کتاب‌های پائولو کوئیلو، کتاب یک نویسنده‌ی برزیلیِ دیگر را هم در کتاب‌خانه‌مان پیدا کردم؛ روانکاو اثر آقای ژواکیم ماریا ماشادو د آسیس که ساده‌اش می‌شود آقا ماشادو.

ماشادو، متولد ۱۸۳۹، و از معروف‌ترین نویسندگان قرن نوزدهم آمریکای لاتین و بزرگ‌ترین نویسنده‌ی تاریخ برزیل است.
می‌گویند او بیش‌تر از صد کتاب نوشته که مشهورترینِ آن‌ها گورنبشته‌ای برای برنده‌ای کوچک، میراث کینکاس بوربا، دُن کاسمورو و عیسی و یعقوب است.
به میراث کینکاس بوربا، دُن کاسمورو و خاطرات پس از مرگ براس کوباس سه‌گانه‌ی ماشادو هم می‌گویند. این کتاب‌ها را عبدالله کوثری ترجمه کرده است.

علاوه‌بر این رُمان‌ها، ماشادو بیش‌تر از دویست داستان کوتاه هم نوشته که بعضی از آن‌ها در مجموعه‌ی روانکاو و داستان‌های دیگر منتشر شده است. بله، همین کتابی که من دارم.
بد نیست بدانید آقای کوثری در سال ۱۳۸۳ به‌خاطر ترجمه‌ی این مجموعه داستان و خاطرات پس از مرگ براس کوباس برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال شده است.

در پیوستِ آخر کتاب آمده که «ماشادو در خلق طرح‌های پیچیده‌ی روانی و آنچه مایه آزار انسان است استادی بی‌بدیل بود. او دلبسته‌ی شکسپیر بود که به گمان او «به زبان جان می‌نوشت». همچنین از داستان‌های کتاب مقدس تأثیر بسیار گرفته بود. او را می‌توان از جنبه‌های گوناگون پیشگام بورخس دانست، با این تفاوت که شکاکیت ماشادو آن‌چنان گزنده نیست و آمیخته با شفقت است.»

در نوشته‌ی پشت جلد کتاب هم آمده که «ماشادو در اغلب آثارش ابعاد روان‌شناختی انسان‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. مجموعه‌ی روانکاو نمونه‌ی بسیار خوبی از این سبک نگارش است که در آن نویسنده با زبان تلخ و آمیخته با طنز روحیات و خلقیات شخصیت‌های داستانی‌اش را ژرف‌کاوی می‌کند.»

روانکاو و داستان‌های دیگر اولین‌بار در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات لوح‌فکر منتشر شده است. کتابی که من دارم چاپ چهارمِ آن است. منتهی، فکر می‌کنم اگر الان بروید توی کتاب‌فروشی‌ها، باید چاپ جدید آن را تهیه کنید که نشر ماهی منتشر کرده است. البته، مترجم همان آقای کوثری است. خاطرات پس از مرگ براس کوباس توسط انتشارات مروارید و رُمان دُن کاسمورو هم توسط نشر نی منتشر شده است. به استنادِ سایت کتاب‌خانه‌ی ملّی، کینکاس بوربا هم ترجمه شده و به زودی توسط نشر نی به بازار خواهد آمد. البته، اگر تا الان منتشر نشده باشد.

اگر خواستید درباره‌ی ماشادو و کتاب‌هایش بیش‌تر بدانید این‌جا و این‌جا و این‌جا و این‌جا را بخوانید.

اگر زبان پرتغالی بلدید، وب‌سایت ماشادو رو هم این‌جا ببینید.

یوسف علیخانی؛ نخستین کتابم مجموعه‌ای به نام «نسل سوم داستان‌نویسی امروز» بود که برای انتشار آن به بیش از ۲۰ ناشر سر زدم تا این‌که روزی خیلی اتفاقی سراغ نشر مرکز رفتم و آن‌ها خیلی حرفه‌ای با من برخورد کردند؛ برخوردی که بسیار تأثیرگذار بود و به من یاد داد ناشر باید تعامل خوبی با صاحب اثر داشته باشد. این برخورد را بعدها از سوی نشر افق، ققنوس و نگاه هم تجربه کردم و برای همه کتاب‌هایی که به آن‌ها سپردم قرارداد بستم و درصد گرفتم.
اگر این ناشران با من حرفه‌ای برخورد نمی‌کردند من هم یاد می‌گرفتم که به عنوان ناشر باید از نویسنده و مترجم پول بگیرم و مطمئناً نمی‌توانستم نشر آموت را به جایی که هست برسانم.
در نشر آموت برخی مواقع کتابی را انتخاب می‌کنم، با شناخته‌شده‌ترین مترجمان تماس می‌گیرم و ترجمه کتاب را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنم. مثلا کتاب‌هایی که شقایق قندهاری ترجمه کرده از این دست هستند. بعضی مواقع هم مترجم کتابی را که ترجمه کرده به دفتر انتشارات می‌آورد و پیشنهاد انتشار آن را می‌دهد. برای مثال، انتشار ترجمه رمان «خانه» اثر مرلین رابینسون پیشنهاد مرجان محمدی بود.
در برخی مواقع و به ویژه در چاپ رمان‌های فارسی، این انتخاب به صورت دعوت صورت می‌گیرد. ما از خانم فریبا کلهر دعوت کردیم کتابش را به نشر آموت بسپارد، اما چاپ کتاب «نسکافه با عطر کاهگل» پیشنهاد «م. آرام»، نویسنده کتاب، بود.
هر ماه حدود ۱۰ کتاب به دفتر نشر آموت می‌رسد و مراحل مختلف را طی می‌کند، ثبت‌نام صورت می‌گیرد و کتاب به شورای بررسی می‌رود. اگر در این مرحله، اثری تأیید شد، به صورت حرفه‌ای با نویسنده یا مترجم قرارداد بسته می‌شود. من از ابتدای فعالیتم در حوزه نشر، اعتقاد داشتم باید قرارداد حرفه‌ای بست و حق‌الترجمه یا حق‌التألیف را کامل و باانصاف پرداخت کرد. این مبلغ هم در نویسنده‌ها یا مترجمان معروف‌تر در توافقی دو جانبه انجام می‌شود و در غیر این ‌صورت، درصد مشخصی داریم که پیشنهاد خواهیم کرد.
متن اثر باید ویرایش و چندین مرحله نمونه‌خوانی شود. معتقدم اگر ناشری حرفه‌ای قدم بردارد، صاحب اثر هم تشخص کار خود را رعایت می‌کند. اوایل همه جور کتاب درآوردم اما الان فقط به طور تخصصی در حوزه رمان کار می‌کنم. شعارم هم در نمایشگاه‌هایی که می‌روم همین تأکید بر تخصصی بودن نشر آموت است و سعی می‌کنم خودم را به عنوان ناشر تخصصی داستان معرفی کنم.
اگر درصد موفقیتم، در رمان‌هایی که چاپ کرده‌ام، ۷۰ درصد باشد باید بگویم این موفقیت در داستان کوتاه یا شعر حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد است و در عمومی‌ها تقریباً موفقیت خاصی نداشته‌ام. پس بهتر است در کاری که بهترم شناخته شوم.
ناشر باید تمام تلاش خود را برای معرفی کتاب به کار بگیرد، اما بقیه‌اش به کیفیت کتاب بستگی دارد. اگر کتاب خوب نباشد، تبلیغات زیاد هم نمی‌تواند تأثیر زیادی در فروشش داشته باشد. زیرا بیش از تبلیغات رسانه‌ای، شیوه سنتی معرفی کتاب، که همان تبلیغات شفاهی مخاطبان است، می‌تواند کتاب را دست به دست بگرداند.

بعد از خواندنِ قصّه‌ی آقاپری، از زن‌های پیرِ عزیزم خواستم تا برایم بگویند دوست دارند هفته‌های بعدی چه داستانی بخوانم. یکی، دو نفر حرف زدند. اوّلی گفت داستانی دیگر شبیه آقاپری. خانوم دهقان گفت آموزنده باشد. سوّمی پیشنهاد کرد داستانی ساده باشد که او هم بتواند برای نوه‌اش تعریف کند. خانومِ آخری هم گفت حکایت‌های ملانصرالدین را بخوانم و توضیح داد که خنده‌درمانی خوب است.

دو چهارشنبه‌ی قبل، داستانِ «جوجه اردکِ زشت» را برایشان خواندم. دو نفر کارتونِ آن را دیده بودند و کم‌وبیش قصّه را به خاطر داشتند. چندتایی هم حکایت از ملانصرالدین خواندم و بعد، چندنفری از آن‌ها هم حکایت‌های دیگری از ملانصرالدین تعریف کردند و هی خندیدیم.

منتهی چهارشنبه‌ی قبل، خیلی ویژه بود به نظرم. اوّل، متنِ کوتاهی از «طوبای محبّت» ِ آقای دولابی خواندم و خُب، همه گوش کردند، ولی حس کردم پسندِ کسی نبود. با خودم چه فکری کرده بودم؟ با خودم گفته بودم این زن‌ها مذهبی‌اند و برنامه‌ی قبل از کتاب‌خوانی‌شان هم قرائتِ قرآن است. شاید دوست داشته باشند کتابی درباره‌ی مسائل دینی بخوانیم. بعد؟ گفتم که. حس کردم پسندشان نبود. برای همین، کتاب «من یک بچّه گربه‌ی تنهای تنها هستم» را دست گرفتم تا بخوانم.

چند سالِ پیش، این کتاب را برای بچّه‌های کلاسم در کانون پرورش فکری خوانده بودم. داستانِ «حسین نوروزی» و تصویرگری‌های «علیرضا گلدوزیان» خوش‌آیندِ دخترهای کوچولویم بود. آخرِ کلاس هم همگی با ذوق و شوق جواب نامه‌ی گربه‌ی توی قصّه را نوشته بودند. بااین‌حال، نمی‌دانستم زن‌های پیرِ عزیزم بچّه گربه‌یِ تنهایِ پشمالویِ سفیدِ زخمیِ بی‌کاره را دوست خواهند داشت یا نه.

«من یک بچّه گربه‌ی تنهای تنها هستم» را کتاب‌های شکوفه (وابسته به مؤسسه‌ی انتشارات امیرکبیر) برای گروه سنّی ب (کلاس‌های اوّل، دوّم و سوّم) منتشر کرده است، سال ۸۳.  ماجرای آن هم درباره‌ی بچّه گربه‌ای است که شغل‌های مختلف از شناگری تا آشپزی را امتحان می‌کند و هر بار با شکست مواجه می‌شود تا این‌که طی حادثه‌ای پایش می‌شکند و خانه‌نشین می‌شود و تصمیم می‌گیرد نامه‌ای بنویسد تا …. یک داستانِ کوتاهِ بامزه که پُر از نمک و شیطنت است. چندتا شغل را معرّفی می‌کند و دست‌آخر به بچّه بهانه می‌دهد برای نوشتن ….

خُب، می‌گفتم. شروع کردم به خواندنِ کتاب برای زن‌های پیر و هنوز به نیمه‌ی داستان نرسیده بودم که فهمیدم چه انتخابِ خوبی کرده‌ام. آن‌ها هم مثلِ دخترهای کوچولوی کلاسم به خنده افتاده بودند بابتِ خراب‌کاری‌های بچّه گربه‌ی نوروزی و بعد هم شروع کردند به گپ و گفت درباره‌ی گربه‌جماعت و ماجراهای گربه‌ای زندگی‌شان را برایم تعریف کردند و …. خدا نکند زن‌های پیر بیافتند به حرف. آن‌وقت، دیگر چیزی یا کسی جلودارشان نیست. حتّا برایشان مهم نبود که کسی گوش می‌کند یا نه. این‌طوری بود که انگار دارند زندگی‌شان را برای خودشان مرور می‌کنند و احساس وظیفه می‌کردند از همه‌ی گربه‌هایی که به حیاط خانه‌شان سرک کشیده‌اند یا از کوچه‌شان گذشته‌اند حتماً یادی کنند. من؟ قیافه‌ام دیدنی بود با آن لبخندِ پهن و دلِ راضی از خنده‌های زن‌های پیرِ عزیزم.

+ یکی از شب‌های پاییز بود که ناغافل خوابم برد لابه‌لای کتاب و دفترم. نیمه‌های شب بود که گرمای عجیبی را حس کردم روی گونه‌ام. یکهو با هول زیاد از خواب پریدم. خیال کردم دوباره باباست که آمده سروقتم. شبیه آن شبی که فردایش امتحان علوم داشتم و آمده بودم توی آشپزخانه درس بخوانم و خوابم بُرده بود. بابا بالای سر من نشسته بود و دستش …  من وحشت‌زده از خواب بیدار شده بودم. می‌خواستم جیغ بزنم که آن یکی دستِ بابا نگذاشت! سفت دهانم را گرفته بود. بعد هم مرا بوسید و قول گرفت که …

فکرش را نمی‌کردم که بعد از داستان‌خوانی برای بچّه‌های هفت تا ده ساله، یک‌روزی هم برای پیرزن‌های شصت تا هشتاد ساله داستان بخوانم. بهم گفته بودند داستانِ پیچیده انتخاب نکنم تا سالمندهایشان بفهمند چی به چیست. بعد هم توضیح دادند که بیش‌ترشان سواد قرآنی دارند و تازه، حوصله‌شان هم کم است و داستان باید خیلی کوتاه باشد. پرسیدم خودتان قبلاً برایشان چی می‌خواندید؟ گفتند: حکایت‌های کتابِ «صلوات، کلید حل مشکلات» و گاهی هم روزنامه و این اواخر «داستان راستان».

کتابِ داستانِ کوتاه کم ندارم، ولی باور می‌کنید برای پیداکردن یک داستانِ ساده‌ی معمولی که پُز روشن‌فکری نداشته باشد چه پدری ازم درآمد؟ از داوود غفارزادگان و سیامک گلشیری تا وودی آلن و فریبا وفی هر چی می‌خواندم به انتخابی نمی‌رسیدم که برای این گروه سنّی جذاب باشد. توی فیس.بوق به مهدیه پیام دادم و پرسیدم که آن‌ها چه می‌کنند. مهدیه مسئول روابط‌عمومی یک خانه‌ی سالمندان در تهران است. برایم نوشت که گاهی برنامه‌ی کتاب‌خوانی دارند و برای سالمندهایشان قصّه‌های شاه‌نامه و حکایت‌های گلستان را می‌خوانند و حتّی بعضی از آن‌ها داستان‌های کودکان را هم دوست داشته‌اند، ولی تا الان برای‌شان رُمان یا داستان کوتاه نخوانده‌اند. یعنی، آن‌ها علاقه‌ای نشان نداده‌اند.

چند سالِ قبل، یکی از کتاب‌های «سوپ جوجه برای روح» را خوانده بودم. داستان‌های کوتاهِ امیدبخشی که مثلاً درون‌مایه‌ی روان‌شناسی دارند. یک‌چیزی شبیه آن سریالِ ترکیِ تلویزیون، «کلید اسرار». فکر کردم شاید توی آن کتاب بتوانم داستانِ به‌دردبخوری پیدا کنم. کتاب را دانلود کردم و دوباره خواندم و خُب، فایده‌ای نداشت. من از داستان‌های این‌جوری خوشم نمی‌آید و حتّی وقتی خودم را می‌گذاشتم جای آن پیرزن‌های مذهبی برایم هیچ لذّتی نداشت که بخواهم به چنین داستانی گوش کنم.

دیگر از پیداکردنِ داستان ناامید شده بودم که هولدرلین با پیش‌نهادی عالی از راه رسید و گفت: چرا یکی از داستان‌های «آقاپری» را نمی‌خوانی؟ گفتم به. کتابِ «جمیله مُزدستان» را نخوانده بودم، ولی عقبه‌ی خوبی داشت توی ذهنم. یادم بود که نمایش‌گاه کتابِ پارسال، هم‌کارم را بعد از هشت سال دیدم که آمده بود دَمِ غرفه‌ی نشر آموت. گفتم شما کجا، این‌جا کجا آقای کمالی؟ گفت از شهرستان تلفن زده‌اند که برو نمایش‌گاه کتاب و برایمان «آقاپری» بخر. بعد، چند جلد از این کتاب را برای فامیل‌های اردکانی‌اش خرید. از همین خاطره نتیجه گرفتم که یحتمل یزدی‌ها هم «آقاپری» را دوست خواهند داشت.

داستان‌های خانومِ مُزدستان طرح ساده‌ای دارند و درباره‌ی روزمرگی‌های زندگی‌اند. مثلاً همین داستانِ «آقاپری»، درباره‌ی زنی‌ست که شوهرِ تن‌پروری قسمتش می‌شود و به‌ناچار خودش همه‌ی بارِ زندگی را به دوش می‌کشد و همه‌جور کاری می‌کند، از قصابی و حمّالی تا باربری و بنّایی. چند سالی می‌گذرد و این خانوم دیگر برای خودش مردی می‌شود. بعد، همسرِ بی‌چشم و رویش می‌گوید من دلم زنِ لطیف و ظریف می‌خواهد که اهلِ ناز و عشوه باشد و ….

وقتی داستان را برای زن‌های پیرِ عزیزم می‌خواندم همگی سراپا گوش شده بودند. تعریف از خودم نباشد، ولی بخشی از جذابیتِ جلسه به خاطر من بود که خیلی خوب داستان می‌خوانم. حتّا اگر تپق بزنم و «رو تخمِ چشمام» را «رو تخمام» بخوانم و همگی بخندند!

به نظر من، اگر می‌خواهید برای کسی کتابی بخرید تا سرگرم شود و کمی بخندد، گوشه‌چشمی به «آقاپری» داشته باشید. کتاب را «نشر آموت» منتشر کرده و از سالِ نود تا الان، سه‌بار تجدیدچاپ شده است. دوازده داستان دارد و قیمتش هم هفت هزار تومان است.

این فهرستِ کتاب‌هایی است که جمعه و شنبه‌ی گذشته خریدیم، از نمایش‌گاه کتاب و کتاب افق و … بیش‌ترشان را خودمان برای خودمان خریدیم و خُب، بعضی‌ کتاب‌ها را هدیه گرفتیم از دیگران و بعضی‌ کتاب‌ها را هم هدیه گرفتیم برای دیگران. کتاب‌هایی هم بود که دل‌مان می‌خواست بخریم، ولی … بگذریم. می‌خواهم حالا غُرررر نزنم و فقط توجه‌تان را به عناوین کتاب‌هایی که خریده‌ایم جلب کنم.

این را هم به اطلاع برسانم که اگر می‌خواهید بدانید کتابی در نمایش‌گاه هست یا نیست یا کجاست این‌جا را امتحان کنید.

نشر مثلث
صد مَزّه‌یِ خوشمزه، صد تصویر بامزه (آشپزی ایتالیایی، ۱۵۰۰۰ تومان)
مارک و پلو (سفرنامه، ۱۰۰۰۰ تومان)
من گوساله‌ام (کاریکاتور، ۸۵۰۰ تومان)

نشر نظر
جَک و جونورای امروزی (کتاب تصویری، ۱۰۰۰۰ تومان)

نشر نی
درخت قرمز (کتاب تصویری، قیمت ۴۰۰۰ تومان)

انتشارات معین
چهار مقاله و تعلیقات (ادبیات، ۱۰۰۰۰ تومان)
سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی (مطالعات ادبی، ۵۰۰۰ تومان)
تحلیل هفت‌پیکر نظامی (ادبیات، ۳۰۰۰ تومان)
ایران از آغاز تا اسلام (تاریخ، ۸۰۰۰ تومان)
پیدایش رمان فارسی (مطالعات ادبی، ۸۰۰۰ تومان)
چند نامه به شاعری جوان (نامه‌نگاری، ۳۰۰۰ تومان)
واژه‌نامک (واژه‌نامه، ۱۲۰۰۰ تومان)

نشر مرکز
پایان یک مرد (رمان ایرانی، ۸۲۰۰ تومان)
اصول شکسته‌نویسی (ویرایش، ۳۲۰۰ تومان)

نشر ایران‌بان
یک سال بدون او (رمان نوجوان، ۱۱۰۰۰ تومان)

انتشارات ققنوس
تسلی‌بخشی‌های فلسفه (فلسفه، ۸۵۰۰ تومان)
اینجا؛ نرسیده به پل (رمان ایرانی، ۸۵۰۰ تومان)
شروع یک زن (رمان ایرانی، ۴۵۰۰ تومان)

انتشارات دانشگاه تهران
مزدیسنا و ادب پارسی جلد اوّل و دوّم (ادبیات، ۶۸۰۰ و ۷۳۰۰ تومان)

انتشارات توس
دستور زبان فارسی (ادبیات، ۸۰۰۰ تومان)
ارداویرافنامه (ادبیات، ۶۵۰۰ تومان)
ایران باستان (تاریخ، ۴۰۰۰ تومان)

انتشارات مروارید
زن ظهر (رمان خارجی، ۱۵۰۰۰ تومان)

شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
هایدی (رمان نوجوان، ۲۰۰۰ تومان)
حافظ‌‌نامه (ادبیات، ۳۰۰۰۰ تومان)
شرح اشارات حافظ (ادبیات، ۳۲۰۰ تومان)

نشر آموت
خرید قلابِ ماهیگیری برای پدربزرگ (داستان کوتاه، ۶۵۰۰ تومان)
آقای پیپ (رمان خارجی، ۸۰۰۰ تومان)
عاشقانه (رمان ایرانی، ۱۰۰۰۰ تومان)
مثل زنبور (رمان خارجی، ۷۵۰۰ تومان)
پیش از آن‌که بخوابم (رمان خارجی، ۱۵۰۰۰ تومان)
باغ سیمانی (رمان خارجی، ۷۰۰۰ تومان)
خدمتکار و پروفسور (رمان خارجی، ۱۰۰۰۰ تومان)
امواج گرسنه (رمان خارجی، ۲۳۰۰۰ تومان)

انتشارات فردوس
تاریخ ادبیّات ایران جلد دوّم و جلد سوّم و چهارم (ادبیات، ۱۰۰۰۰ و ۹۰۰۰ و ۱۳۰۰۰ تومان)
سارا کرو پرنسس کوچک (رمان نوجوان، ۳۰۰۰ تومان)

انتشارات فاطمی
دستور زبان فارسی (ادبیات، ۸۵۰۰ تومان)

انتشارات سخن
دستور مفصّل امروز (ادبیات، ۱۲۵۰۰ تومان)
گُل و گیاه در هزار سال شعر فارسی (ادبیات، ۱۵۰۰۰ تومان)
سفرنامه حاج سیاح به فرنگ (سفرنامه، ۱۶۵۰۰ تومان)

انتشارات نیلوفر
هنر سیر و سفر (فلسفه، ۴۸۰۰ تومان)
استانبول (سفرنامه، ۱۸۵۰۰ تومان)
عیش مُدام (نقد ادبی، ۹۵۰۰ تومان)
پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند (نقد ادبی، ۶۰۰۰ تومان)

نشر به‌نگار
خوشی‌ها و مصایب کار (فلسفه، ۱۴۵۰۰ تومان)

نشر افق
سفر با حاج سیاح (سفرنامه، ۶۵۰۰ تومان)

نشر چشمه
باجه‌ی عوارض شهر خیالی (رمان نوجوان، ۶۵۰۰ تومان)

انتشارات هزاره ققنوس
داستانک (نقد ادبی، ۲۴۰۰ تومان)

انتشارات امیرکبیر
روباه و گلهای کاملیا (داستان بلند خارجی، ۱۲۰۰ تومان)
دیوان فرخی یزدی (شعر، ۴۵۰۰ تومان)

انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
لافکادیو (داستان نوجوان، ۱۳۰۰ تومان)
چگونه می‌توان بال شکسته‌ای را درمان کرد؟ (کتاب تصویری، ۲۶۰۰ تومان)
شبی که جروسک نخواند (داستان نوجوان، ۸۰۰ تومان)
کوچه صمصام (رمان نوجوان، ۲۰۰۰ تومان)

انتشارات مدرسه
فرخی یزدی (زندگی‌نامه، ۲۷۰۰ تومان)

نشر هرمس
آدم‌های یک نویسنده (نقد ادبی، ۷۵۰۰ تومان)

نشر نون
تعبیرهای بی‌خوابی (شعر، ۴۵۰۰ تومان)
ماهی برکه گِل‌آلود (شعر، ۵۰۰۰ تومان)
باغِ اناری (داستان کوتاه، ۶۰۰۰ تومان)
مُرادو (رمان نوجوان، ۳۸۰۰ تومان)
جزیره‌های معطل (شعر، ۱۰۰۰۰ تومان)
آهسته‌خوانی (شعر، ۶۵۰۰ تومان)
اگر انار شوم (شعر، ۴۵۰۰ تومان)

انتشارات داستان‌سرا
افشین‌های شاهرودی (شعرهای دیداری، ۲۵۰۰ تومان)

* نامِ مجموعه‌ شعری است از حسین سناپور.

آدمی هستم که رفته‌ام نمایش‌گاه و با یک فرغون کتاب و جیب خالی به خانه برگشته‌ام، خوش‌حال و خسته. می‌خواهم بروم بالای منبر و غُررررررر بزنم؟ نه، الان روده درازی نمی‌کنم و فقط همین را می‌نویسم که اگر خواستید به نمایش‌گاه کتاب بروید، «نشر نون» را فراموش نکنید. یک نشرِ تازه‌نفس که کم‌تر از یک سال است شروع به کار کرده و حالا با کتاب‌های شعر و داستان آمده به نمایش‌گاه کتاب تهران. مدیر مهربانِ خوش‌‌روی پُرذوقِ اهلِ دلی هم دارد که بسیار دوست‌داشتنی‌ست، آقای بنی‌فاطمه. من که می‌گویم بروید خودش و کتاب‌های خوشگلِ «نشر نون» را ببینید. ضرر که ندارد. دارد؟

نشانی «نشر نون» در نمایش‌گاه کتاب؛ مصلی – شبستان – ناشران عمومی – ردیف ۳۲ – غرفه‌ی ۴۶  – روبروی نشر نی
وب‌سایت «نشر نون»؛ http://noonpub.com

:: اردی‌بهشت که می‌آمد، خانم چهار ستاره با حالِ منقلبِ هیجانیِ فست‌موشن‌طور می‌افتاد روی داشبورد وردپرس و درباره‌ی کتاب‌ها می‌نوشت که …  که چه کتابی را دوست داشت و حالا دوست دارد چه کتابی را بخرد و این‌ها. ها. خلافِ این اردی‌بهشت که وبلاگ‌ام سوت و کور بود، هی‌هی‌هی.

:: امروز، اولین روز نمایش‌گاه کتاب است و امسال، دو ناشر تلفن زدند که بیا دَمِ غرفه‌ی ما. یکی برای این‌که کتاب بفروشم و دوّمی برای کارِ خبری. نتیجه؟ اوّلی را به‌خاطر این‌که از لحاظ ریالی تطمیع نشدم قبول نکردم و آن ناشر بعدی هم … خُب، تقصیر خودش بود که زودتر نگفت وگرنه برای چهارشنبه بلیتِ تهران می‌گرفتم. خلاصه، این‌جوری.

:: سالِ قبل، پشت دستگاه کارت‌خوانِ نشر آموت می‌نشستم تا ملّتِ کتاب‌خر کارت بکشند و من هم بلد شدم چه‌جوری از پوز مانده‌ی حساب بگیرم یا شارژ ایرانسل بخرم. البته، کتاب‌هایی هم بودند که دوست داشتم هی تبلیغات کنم تا همه بخرند. مثلِ نامحرم، شوهر عزیز من یا اتاق. امسال، نشر آموت کولاک کرده است. یکی، دو روز قبل صدمین کتابِ آموت هم منتشر شد. چندتایی رمان/مجموعه داستانِ ترجمه‌ی جایزه‌دارِ حسابی هم در فهرست کتاب‌های تازه‌شان هست که باید خواند. مثلِ «باغ سیمانی» از «ایان مک‌ایوان»، «پیش از آنکه بخوابم» از «اس جی واتسون»، «خدمتکار و پروفسور» از «یوکو اوگاوا»، «مثل زنبور» از «الیزابت ژیرار»، «خرید قلاب ماهیگیری برای پدربزرگ» از « زینگ‌جیان گائو»، «یک جفت چکمه برای هزارپا» از «فرانتس هولر» و «امواج گرسنه» از «آمیتاو گوش». این کتاب‌ها را وحید روزبهانی، شقایق قندهاری، ناهیده هاشمی، مهسا ملک‌مرزبان، علی عبداللهی و کیهان بهمنی ترجمه کرده‌اند. از ایرانی‌ها، خیلی دوست دارم رُمان تازه‌ی «فریبا کلهر» را بخوانم که با نام «عاشقانه» منتشر شده است. چند ماه قبل، اوّلین نسخه‌ی «قصه‌های یک دقیقه‌ای» را با امضای خانم کلهر هدیه گرفتم که خیلی زود خواندم و خوشم آمد. هی خواستم توی وبلاگم بنویسم که این کتاب را بخوانید. منتهی، بی حرفِ من هم ملّت کتاب را خوانده‌اند و دوست داشته‌اند. برای این‌که توی همین مدّت کم به چاپ دوّم رسیده و از فهرست پُرفروش‌ها هم پایین نیامده است. این کتاب، پُر از قصه‌های کوتاه افسانه‌ای و لحظه‌های خوش‌آیند است. به‌نظر من، اگر هر کسی در هر سنی «قصه‌های یک دقیقه‌ای» را بخواند دست‌کم چندتایی از داستان‌های فریبا کلهر را دوست خواهد داشت.

:: تا الان، یک فهرستِ پانزده‌تایی از کتاب‌هایی نوشته‌ام که می‌خواهم از نمایش‌گاه کتاب بخرم. نظرم بر این است که فهرست دیگری هم بنویسم از کتاب‌هایی که می‌خواهم از دیگران هدیه بگیرم.

+ کتاب‌نامه‌ی نشر آموت را از این‌جا دانلود کنید.

* نام یکی از قصه‌های «فریبا کلهر» در کتاب «قصه‌های یک دقیقه‌ای» است.