چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«آدمی هستی که سعی می‌کند مصیبتی وارد نیاورد. لگدمال نکند و هیچ‌چیز را ویران نکند. آدمی از نوع من هستی. از آن‌هایی هستی که همیشه می‌بازند.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۱۰۱

«دو نفر می‌توانند بدون داشتن حرفی برای گفتن با یکدیگر دوست باشند.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۳۵

«تو به شدت ناراحت شدی. راستش آدم در بزرگ‌سالی نباید نیازمند حمایت باشد. اما شاید نه تو، نه من و نه پی‌یه‌رو، هرگز بزرگ نشده‌ایم. فقط چندتا بچه هستیم.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۳۵

«دوست دارم که یک‌بار دیگر به مونته فرمو بیایم. و با تو قدم بزنم. در خیابان‌های پیانورا به دنبالت بیایم؛ درحالی‌که ژامبون و کاموا می‌خری. اما این کار را نخواهم کرد. نمی‌آیم. عجیب است که گاهی آدم چیزهایی را بر خود حرام می‌کند که شاید به‌شدت آرزویش را دارد، و کاملاً حلال، عادی و طبیعی‌اند. اما من نخواهم آمد. دیگر جدایی از شما اتفاق افتاده است. من دیگر دور شده‌ام.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۳۴

«آدم در سن بیست‌وپنج‌سالگی هم می‌تواند از دوری پدر و مادرش رنج ببرد. حتی کسی هم که میل دارد از آن‌ها دور باشد وقتی که پدر و مادر در پشت‌سرش بدوند قلباً خوشحال می‌شود

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۲۴

«آدم خوش‌بینی بود و به‌شدت معتقد بود که هرچه برایش پیش می‌آید و به هرچه که نگاه می‌کند و لمس می‌کند، برای او خیر و شادی دارد.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۱۴

«عاشق بچه بودن کار سختی نیست.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۹

«گاهی حتی جاهایی هم که از آن‌ها متنفریم، آدم را دلتنگ می‌کند.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۷

«مدتی است که وقتی تصمیم به انجام کاری می‌گیرم، می‌خواهم که تصمیمی قطعی باشد و انجامش دهم.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۵

«به آمریکا می‌آیم. مثل کسی که تصمیم گرفته است خودش را به آب پرت کند و از آن‌سو مرده، زنده و یا آدمی متفاوت بیرون بیاید.»

شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه‌ی محسن ابراهیم، نشر هرمس، صفحه‌ی ۲