چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

‌اوّل، ریختِ ساده‌ و رنگِ سفیدِ کتاب دلم را بُرد و بعد، نامِ آن؛ دوست. با فونتِ درشت و نقطه‌های قرمزنارنجی‌اش. نامِ مترجم را هم دیدم و دیگر تردید نکردم. کتابِ دوستم بود و دوستی هم کنار دستم ایستاده بود. زیارتِ کتاب‌ها که تمام شد، دوستم کتابِ لیلی گلستان درباره‌ی صمد بهرنگی را برداشت و گفت که عاشق صمد است. آقای کتاب‌فروش مستند تاب را هم پیشنهاد کرد. موضوع فیلم درباره‌ی زندگی صمد بود. من هم دوتا دوست برداشتم که یکی را هدیه بدهم به دوستم و آن‌یکی را به هولدرلین.

کتاب دوست متنِ کوتاهی دارد و دل‌نشین است؛ جملاتِ مهربان و پُرمعنایی که جان می‌دهد محضِ قربان‌صدقه‌ رفتنِ دوست‌ترین‌های زندگی‌مان و به ما می‌گوید در ارتباط با یک دوست واقعی فقط کلمات و رفتارمان را داریم و دوستی به آرایش و تزیین نیاز ندارد و فقط صدا کافی است. صدایی که بگوید:

متشکرم که بخشی از خودت را به من می‌دهی،
و به بخشی از من زندگی می‌بخشی.
فکر می‌کنم این همان کاری است که دوستان واقعی می‌کنند،
نه تنها بخشی از خودشان را به تو می‌بخشند،
بلکه بخش‌های بیشتری از خودتان را زنده می‌کنند،
و به شما اجازه می‌دهند که خودتان باشید.
می‌دانم که فکر می‌کنی،
«هر کسی می‌تواند این کار را انجام دهد»
و حق با توست، هر کسی می‌تواند،
ولی هر کسی این کار را نمی‌کند…
اما تو کردی، تو این کار را می‌کنی…*

پشت جلد کتاب نوشته اگر دوست را دوست داشتید، به دیگران پیشنهاد بدهید و داشتم فکر می‌کردم برای چند وقتِ دیگر که بهار است و دغدغه‌ی عیدی دادن جدی می‌شود، چقدر گزینه‌ی خوبی است. قیمتش هم مناسب است.

 * نویسنده: جودی هیلز | ترجمه: فاطمه کاوندی | ناشر: بدون | چاپ اول ۹۴ | ۴۰ صفحه | قیمت ۶۰۰۰ تومان