چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«برای فراموش کردن شخصیت تیز و عجیب خود، شهرت و غیره‌، آدم باید بخواند؛ معاشرت کند؛ بیش‌تر بیندیشد، منطقی‌تر بنویسد، مهم‌تر از آن، پرکار باشد و سعی کند ناشناس بماند. سکوت در جمع، یا ادای جملاتی که پرزرق و برق نباشد؛ چیزهایی است که چنان‌که دکترها می‌گویند می‌توان «تجویز» کرد.»

یادداشت‌های روزانه‌ی ویرجینیا وولف

۳ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. قهوه وسیگار در 10/04/09 گفت:

    جالبه!

  2. آوامین در 10/04/10 گفت:

    امشب دلم فقط هوای نوشته های تورو داره رویا …
    میخوام رویا خونی کنم …
    دلم برات تنگ شده دختر …
    خیلی خوش میگذره معلومه یاد ما فقیر فقرا نمی کنی !!!
    فکر کن رویا !الان مثلا تیکه انداختم !
    نه قربونت برم خواستم خودمو لوس کنم …
    آخی …چقدر خوبه که اینجا همه چی آرومه …یه جورایی آروم تر از همیشه …
    🙂

  3. آوامین در 10/04/10 گفت:

    ببین رویا حالا که تو “تو” دار شدی و دلت میخنده میگم میشه یه دست روی سر ما هم بکشی ما هم “توی خودمون رو ” رو پیدا کنیم ؟ثواب داره ها …
    چقدر خوشحالم برات رویا …خیلی ..خیلی خیلیییییییییییییییییییییی….

دیدگاه خود را ارسال کنید