چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

گام اوّل؛
«آقای گام! شما بدجنسید» و «آقای گام و میلیاردر بیسکویتی» کتاب اوّل و دوّم از مجموعه‌ی شش جلدی «گام به گام با آقای گام» نوشته‌ی «اندی استنتون» هستند که با ترجمه‌ی «رضی هیرمندی» از سوی مؤسسه‌ی انتشاراتی کتاب چرخ‌فلک منتشر شده‌اند. 
این دو کتاب، به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ میلادی، توسط نشر اگمونت در انگلستان با تصویرگری «دیوید تزیمن» به چاپ رسیده‌اند. کتاب اوّل از سوی بنیاد ردهاوس۱ به عنوان بهترین کتاب سال ۲۰۰۶  انتخاب و کتاب دوّم در فهرست کتاب‌های برتر جایزه‌ی کتاب کودک گاردین معرّفی شده است.
به تازگی، کتاب سوّم و چهارم از این مجموعه به نام «آقای گام و جن‌ها» و «آقای گام و بلورهای قدرت» نیز منتشر شده‌اند که برگردانِ فارسی آن‌ها در مرحله‌ی چاپ قرار دارد. این دو کتاب‌به تأثیر نظام آموزش و پرورش غلط و قدرت سیاسی و نقش تباه‌کننده‌ی آن در زندگی می‌پردازند.
هم‌اکنون جلد پنجم از این مجموعه  به نام «آقای گام و خرسی با حرکات موزون» در مرحله‌ی ترجمه قرار دارد. این کتاب جایزه‌ی نخستین دوره‌ی کتاب‌های بامزه‌ی کودکان انگلیس۲ را در سال ۲۰۰۸ میلادی کسب کرده است.  جلد ششم نیز با ماجرایی پلیسی تا پایان مارس سال ۲۰۰۹ میلادی راهی بازار کتاب خواهد شد.

گام دوّم؛
داستان‌های کتاب اوّل و دوّم از مجموعه‌ی «گام به گام با آقای گام» در شهری خیالی به نام «لامونیک بیبر» پیش می‌روند. شخصیّت اصلی این مجموعه، پیرمردِ بداخلاقی با ریش قرمز است که از بچّه‌ها، حیوانات، شوخی، تفریح و نظافت و … نفرت دارد. 
برخلافِ معمولِ قصّه‌های کودکان، نقش اوّلِ داستان‌های «استنتون» بر عهده‌ی ضد قهرمانی است با ویژگی‌های منفیِ بسیار. آقای گام سردسته‌ی نیروهای «شر» است. در جبهه‌ی مقابل یعنی نیروهای «خیر»، پیرمرد دیگری به نام «فرایدی الیری» به همراه دخترک کوچکی به نام «پُلی» نقش قهرمانان مثبتِ داستان را ایفاء می‌کنند. 
سایر شخصیّت‌های این مجموعه نیز در گروه خوب‌ها یا بدها دسته‌بندی می‌شوند؛ مارتین لباس‌شو، بیلی ویلیام سوّم و بلی باتن جزو نیروهای شر و جیک سگه، خانم لاولی، روح رنگین‌کمان و آلن تیلور از نیروهای خیر هستند.
مبارزه‌ی بین خیر و شر یکی از ویژگی‌های اصلی داستان‌های «استنتون» است. هنگامی‌که این ویژگی در کنار سایر عناصر داستانی وی قرار می‌گیرد، مجموعه‌ی «گام به گام با آقای گام» به افسانه‌ای پُر از شگفتی تبدیل می‌شود که در آن امور سرآمیز، جادو و ماجراهای عجیب در کنار واقعیّت‌های عادی و زندگی روزمره رخ می‌دهند.
اسباب‌بازی‌های زنده (مرد زنجبیلی با عضله‌های برقی)، کودکان عجیب و غریب (دختر کوچولویی به نام پیتر، پُلی و پسرکِ روح ‌رنگین‌کمان)، جادوگران مدرن (پری خشمگین باغچه‌ی آقای گام و خانم لاولی که برعکس جادوگران افسانه‌های پریان در زندگی معمولی و عادی روزانه ظاهر می‌شوند.) از دیگر موضوع‌های خاص افسانه‌های پُرعجایب هستند که در داستان‌های استنتون وجود دارند.۳

گام سوّم؛
ماجرای کتاب «آقای گام! شما بدجنسید» با معرّفی آقای گام آغاز می‌شود و طرح یک معمّا؛ چرا آقای گام همیشه مراقب بود باغچه‌اش تمیز و آراسته باشد؟ جواب این سؤال ساده است؛ اگر آقای گام این کار را نمی‌کرد پری خشمگینی از توی وان حمام ظاهر می‌شد و با ماهی‌تابه توی ملاجِ او می‌کوبید. امّا، یک روز سگ گنده‌ی قوی هیکلی به باغچه‌ی آقای گام می‌آید، چمن‌ها را مچاله و گل‌ها را لگدمال و باغچه را خراب می‌کند و باعث می‌شود پری خشمگین ظاهر گردد. آقای گام برای سگ نقشه می‌کشد تا با گوشت‌های مسموم او را از بین ببرد و زمانی‌که سگ دوباره به باغچه‌ی آقای گام می‌آید، گوشت مسموم را می‌خورد و از حال می‌رود. امّا پیش از آن‌که سگ بمیرد، پُلی و فرایدی الیری (که از نیروهای خیر هستند) او را پیدا می‌کنند و با تلاش آن‌ها سگ زنده مانده و نجات پیدا می‌کند.
به نظر من، طرح داستانی کتاب اوّلِ «استنتون» بی‌معنا و بی‌هدف است. به طوری‌که اگر در پایان داستان از خود سؤال کنیم پیام کلّی آن چیست؟ پاسخِ متین و مطمئنی نخواهیم داشت. امّا در متن، از زبانِ راوی یا شخصیّت‌های داستانی، به‌طور غیر مستقیم پیام‌های مثبتی بیان می‌شوند. به عنوان مثال، در صفحه‌ی ۱۵ از زبانِ راوی می‌خوانیم؛ «همیشه برای هر مسئله‌ای یک جواب ساده و سرراست پیدا می‌شود.» هم‌چنین در صفحه‌ی ۴۱؛ «آدم‌های عصبانی پاداش کارشان را نمی‌گیرند. این آدم‌ها آن‌قدر دائم درگیر نق ‌زدن و هوارکشیدن‌اند که هیچ‌وقت خوبی‌های دور و برشان را نمی‌بینند.» و صفحه‌ی ۷۰؛ «اگر دفعه‌ی بعد یک‌نفر به‌ات گفت:« من از پیرمردها بدم می‌آد چون همه‌شان بدجنس و حال به‌هم‌زن‌اند.» زود حرف‌شان را قبول نکن. فکرت را به کار بنداز.»
یا نصیحت‌های «فرایدی» به «پُلی» که می‌گوید: «درباره‌ی این‌که در آینده چی پیش می‌آد حرف نزن، خانوم کوچولو، عاقلانه نیست! عاقلانه نیست!» یا «آینده هنوز نوشته نشده. دانستن آینده کار ما نیست.» یا «زمان چیست، خانوم کوچولو؟ عاقلانه نیست بگیم چه چیزی ممکن بود اتفاق بیفته و چه ممکن نبود. عاقلانه نیست.» ۴

گام چهارم؛
ماجرای کتاب «آقای گام و میلیاردر بیسکویتی» درباره‌ی مرد کوچولوی زنجبیلی با عضله‌های برقی است که تلاش می‌کند به وسیله‌ی پول زیادی که دارد برای خود دوست پیدا کند. او اهالی شهر را به یک میهمانی باشکوه دعوت می‌کند به این خیال که با پذیرایی و پول و بازی و … می‌تواند دلِ آن‌ها را به دست آورده و با خود همراه کند. آقای گام و بیلی ویلیام نیز به این میهمانی دعوت شده‌اند و مترصّد اجرای نقشه‌ی شوم خود هستند. آن‌ها قصد دارند پول‌های مرد زنجبیلی را سرقت کنند و در نهایت، موفّق نیز می‌شوند. هنگامی‌که میهمانان و خدمت‌کارانِ مرد زنجبیلی از این موضوع باخبر می‌شوند، او را – که دیگر بی‌پول و فقیر شده است – تن‌ها می‌گذارند مگر فرایدی و پُلی! آن‌ها برای اثبات دوستی خود تلاش می‌کنند تا دزدها را پیدا کرده و پول‌های مرد زنجبیلی را پس بگیرند و ….  
داستانِ این کتاب در ستایش دوست و ارزش‌های دوستی است. نویسنده تلاش می‌کند اعتمادکردن به مردم و جهان را به کودک آموزش داده و ماندگاری و پایداری خصائل انسانی و فضائل اخلاقی را در برابرِ موقتّی بودن امور دنیوی و مادی نشان دهد. 

گام پنجم؛
«رضی هیرمندی» می‌گوید: «اگر از من بپرسید چرا به ترجمه کردن آثار این نوقلمِ انگلیسی روی آورده‌ام، باید بگویم: گرفتاری و ناچاری! طنز نوجوانانه و عمیق، زبان تازه و پُرجست‌وخیز و بازی‌گوشی‌های پُرمعنا و ادبی «استنتون» مرا دچار خود کرده بود.»۵
منکر زبان خاصِ نویسنده نمی‌شوم که در ادبیات کودکان بی‌سابقه است و بی‌نظیر. تخیّلِ زیبا با تأویل‌های جدیدِ خیال‌انگیز ِ «استنتون» – که برای خلق جهان داستانی‌اَش رویکردی طنزآمیز را در پیش گرفته – ستودنی است. برهم زدن تصوّرهای معمول و بروز واکنش‌های دور از انتظار در موقعیّت‌های مختلفِ عاطفی و برداشت‌های ذهنیِ غیرعادی از مجموعه‌ی «گام به گام با آقای گام» کتابی شگفت و هیچانه‌ای عجیب۶ ساخته است.  برای نمونه اشاره می‌شود به برخی از توصیف‌های نو و بکرِ نویسنده در این دو کتاب؛
·    چنان هیجانی چهره‌ی پُلی را گرفت که موهایش بلندتر شد. (ص۹۶، ج ۱)
·    صندوقچه خیلی بزرگ‌تر از آن بود که از بیرون نشان می‌داد و بوی ماجراهای دریایی قدیمی و تجارت‌های زیرآبی از آن به مشام می‌رسید. (ص ۱۱۸، ج ۱)
·    وقتی فرایدی خانم لاولی را دید بار دیگر چشم‌هایش از تحسین درخشید و احساسات مثل موشک سرتاپای وجودش را فرا گرفت. (ص ۱۲۲، ج ۱)
·    پلی از تعجّب نتوانست حتّی یک کلمه به زبان بیاورد. درعوض چندتا عدد بر زبان آورد. (ص ۱۶، ج ۲)
·    حس ملایم و قشنگی وجود پُلی را گرفت. چنان‌که گویی کسی در رگ‌هایش لازانیا می‌پخت. (ص ۱۰۴، ج ۲)
درست است، «اندی استنتون» واژگان جدیدی را وارد ادبیات کودکان کرده۷ امّا، عبارت‌های مبهم و مفاهیم دشوارى نیز در قصّه‌های وی طرح شده‌اند که درک آن‌ها در گستره‌ی ذهن و تخیّل کودک نمی‌گنجد و ممکن است مخاطب متوجّه‌ی منظور اصلی و پیام واقعی داستان نشود.
برای نمونه زمانی‌که جمله‌ی «قالی عهد دقیانوس به رنگ بدبختی بود. (ص ۱۱، ج ۱) را می‌خوانیم این سؤال پیش می‌آید که آیا کودک می‌تواند رنگ بدبختی را تصوّر کند؟
«استنتون» می‌نویسد: «آقای گام مثل یک پیاز گناه‌کار از توی رختخوابش جست بیرون.» یا «سر پُلی مثل یک گل نرگس دوران افتاد.» یا «خورشید ناگهان پشت ابرِ کثیفی به اندازه‌ی سوئد پنهان شد.» ۸
امّا توضیح نمی‌دهد چرا مثل یک پیاز گناه‌کار؟ چرا مثل یک گل نرگس؟ چرا سوئد؟
حتّی هنگامی‌که لازم می‌بیند به توضیح کوتاهی درباره‌ی «آلباتروس» اشاره کند، با وجود پی‌نوشتِ صفحه‌ی ۶۰ در جلد ۱، امّا به نظر نمی‌رسد درک جمله‌ی «یک «آلباتروس» مثل غم‌خورک چمباتمه زده بود.» برای مخاطب کودک آسان باشد!!! 
موارد دیگر؛
·    این برنامه تصویر یک «گونی ترکه» بود که نیم ساعتِ تمام، ثابت روی صفحه‌ی تلویزیون بود. (ص ۲۸، ج ۱)
·    حواست باشه، بیلی، که دَرِ آن جعبه‌ی فلیپ فلاپی رو چفت کنی. (ص ۶۱ و ۶۲، ج ۲)
·    درحالی‌که پیرمرد کیسه‌ی کوچک گرد لیمو را محکم بین دو آرنجش گرفته بود از در خارج شد. (ص ۶۷، ج ۱)
·    آقای گام متوجّه نشد چه‌طور تا خانه پیاده رفت، بیش‌تر از این جهت که با تاکسی رفت. (ص ۶۷، ج ۱)
·    آقای گام به انباری رفت و کلاه فکرش را بیرون آورد. کلاه را روی زانویش گذاشت (کلاه درواقع زانوبند بود.) (ص ۳۱، ج ۱)
نویسنده تلاش کرده است تا با کنارگذاشتن عادت‌های ادبی و استفاده از اصطلاح‌های تازه و کلماتِ نو سبکِ جالب و جذابی را در ادبیات کودکان به وجود آورد امّا نوآوری‌او در عینِ تفاوت و تمایز، باعث شده است جنبه‌ی سرگرم‌کنندگی داستان کم‌رنگ شود. زیرا، کودک برای فهمیدن بسیاری از کلمه‌های به کار رفته در متن باید تلاش کند، به فرهنگ لغت مراجعه کرده یا از والدین خویش سؤال کند تا متوجّه‌ی معنای آن‌ها بشود. (سؤال؛ آیا مخاطبِ کودک در درکِ معنا و مفهوم عبارت‌هایی مانند قلوه‌کن، یله کردن، غرّا و … با مشکل مواجه نمی‌شود؟) علاوه‌براین، اصطلاح‌ها و واژه‌هایی نیز برای خطاب یا توصیف در متن داستان به کار رفته که بیش‌تر ناسزا و بدگویی است و بدآموزی دارد؛
مانند؛ «آقای گام از آن تنِ‌لش‌های بی‌خاصیّت بود./ نمی‌تونی ثابت کنی، خیکی!/ تنه‌لش خُرخُرو، زودباش باغ را تمیز کن!/ نسناس کله‌پوک!/ خفه شو! برو رژیم لاغریتو بگیر./ دهانش را مثل گاله باز کرد./ سلام، عجوزه!/ پیرزن ناجنس/ آشغال فکسنی/  باز هم سر خر! اینا از کدام گوری پیداشان شد؟/ ببین، بوقلمون دیوونه/ خل ملنگ.»۹ « بفهمی نفهمی قاطی داشت./ یک تنه‌لَش به تمام معنا بود./ بدفکری نیست احمق جون/ وحشی و خفن/ سلام اکبیری عزیز!/ تیلور خله/ نابغه‌ی خل‌ملنگ/ پُلی زیر لبی گفت:«خودشونن، لعنتی‌های نکبتی.»/ حالا دیگه وقتشه چندتا فحش آبدارِ دست‌اوّل حواله‌اش کنم./ فضول‌باشی‌های سرخر!/  خفه! چون اینا کتابای راست راستکی‌ان.» ۱۰
حال فرض کنید همان بشود که «جونی‌یراجوکیشن» پیشنهاد کرده است؛ خواندن مجموعه کتاب‌های آقای گام در تمام مدارس اجباری شود!!! ۱۱
کلمات تن‌ها مصالح و موادی هستند که نویسنده می‌تواند به وسیله‌ی آن‌ها جهانی مکتوب را برای کودکان و نوجوانان خلق کند. واژه  امکانی است که فکر و احساس نویسنده را به خواننده منتقل می‌کند. نویسنده با اسامی، شرح اعمال یا بیان توصیف‌های لازم می‌تواند پدیده‌ها و رویدادهای جهانِ فرضی خویش را در ذهن مخاطب عینی سازد. از این رو باید از توانایی کافی برای انتقال افکار بهره‌مند باشد تا آن‌چه می‌نویسد برای مخاطب جالب و قابل‌فهم باشد. محدودیّت درک و لغات کودک باید از سوی نویسنده موردتوجّه قرار گیرد. به نظر می‌رسد استفاده از زبان و املای استاندارد در ترغیبِ کودک به خواندن مؤثرتر باشد.

گام ششم؛
«استنتون» از تکنیک‌های ادبیات بزرگسالان (مانند جریان سیّال ذهن، تعلیق، حضور دانای کل و …) نیز در نگارش این دو کتاب استفاده کرده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌‌شود؛ 
·    این را هم به شما نمی‌گویم که او یکی از قهرمانان این قصّه است. ها، ها! همه‌ی این اطلاعات را برای خودم نگه می‌دارم و شما باید تا فصل هفتم همین‌طور چشم‌انتظار بمانید تا آن‌وقت دست‌گیرتان بشود که موضوع از چه قرار است. به این می‌گویند تعلیق. ص ۶۰
·    لابد تا این‌جا به خاطر این همه تعلیق کلّی حرص خورده‌ای، مگه نه؟ ص ۶۹
·    فرایدی از میان سروصدای موتور گفت:«ببینم، پُلی منظورت چی بود که گفتی جیک یک‌بار جونتو نجات داده؟» پُلی گفت:«از کجا می‌دونی من این حرفو زدم؟ وقتی این حرفا از دهنم دراومد کسی آن دوروبرا نبود.» فرایدی گفت: همه‌شو توی این کتاب نوشته که دارم می‌خونم.» آن‌وقت یک نسخه از کتاب آقای گام، شما بدجنسید! را از جیبش درآورد و ادامه داد:«این حرفو در فصل پنجم گفتی.» ص ۹۴ و ۹۶


۱٫ «ردهاوس» نام نهادی در انگلستان است که با خوانندگانی بیش از ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان انگلیسی که به صورت آن‌لاین، تازه‌های نشر این کشور را بررسی و بهترین‌ها را انتخاب می‌کنند.
۲٫ جایزه‌ی کتاب‌های بامزه کودکان که توسط «مایکل روزن» از نویسندگان مشهور کودکان انگلیس پایه‌گذاری شده است، امسال اولین دوره خود را تجربه ‌کرد و این جایزه را به نام «رولد دال» نویسنده مشهور انگلیسی که هرگز در طول زندگی‌اش برنده جایزه کودک نشد،‌نامید.
۳٫ ادبیات کودکان و نوجوانان؛ ویژگی‌ها و جنبه‌ها، نوشته‌ی بنفشه حجازی، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،  چاپ چهارم، ۱۳۸۰، صفحه‌ی ۱۵۳
۴٫ به ترتیب (ص ۹۶)، (ص ۹۸)، (ص ۱۰۷).
۵٫ پیش‌گفتار مترجم
۶٫ به نقل از «ساندی اکسپرس» – پشت جلد کتاب
۷٫ به نقل از «گاردین» -  پشت جلد کتاب
۸٫ به ترتیب (ص ۲۴، ج ۱)، (ص ۳۲، ج ۲)، (ص ۹۰، ج ۲)
۹٫ به ترتیب ص ۱۱، ۱۵، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۴، ۶۶، ۶۶، ۸۱، ۱۰۵، ۱۱۰، ۱۱۲ از ج ۱
۱۰٫ به ترتیب ص ۱۵، ۱۸، ۱۸، ۱۹، ۲۳، ۲۸، ۲۸، ۸۱، ۹۴، ۹۵، ۱۱۸ از ج ۲
۱۱٫ پشت جلد کتاب