از ابتدای فروردین، به استقبالِ روزها و خوشیهای سالِ نود و سه رفتهام و به خیالم امسال هر روز، بهتر از دیروز خواهد بود. این را – بیشتر – بهخاطر خاطراتِ اردیبهشتیِ دو هفتهی گذشته میگویم که دلشاد و دلگرم شدهام به بودنِ آدمها و تحقّق ِ رؤیاهام. یادم بماند در نمایشگاه کتابِ امسال، خیلیها با دایناسورم به خانه برگشتند و واقعیت این بود که بعضیها مرا آزردند با بیمهریهایشان، ولی دوستیهای تازه هم شور و شوقِ دوبارهای به دلم ریخت. نبودِ اینترنت باعث شد کمتر درگیر وبلاگم و باقیِ فضاهای مجازی (از فیسبوق و غیره) باشم و اگر بخواهم بنویسم باید چندتاچندتا پستِ اختصاصی بگذارم و دربارهی کتاب و ملتِ حاضر در مصلا بنویسم. فعلن همین پُز را بدهم که دایناسورم در صدر پُرفروشهای غرفهی انتشارات شهر قلم درخشید.
۱. زندگی جدید جناب دایناسور
۲. خوبه که با دیگران فرق داری (از مجموعهی دنیای دوستداشتنی من)
۳. با مامانها چطور کنار بیاییم
۴. رفتم بالا، انار بود (از مجموعهی رفتم بالا، اومدم پایین)
۵. جادوی کریسمس (از مجموعهی آکادمی اکلیلیها)
۶. صلح (از مجموعهی دنیای دوستداشتنی من)
۷. احساسهای خوب (از مجموعهی دنیای دوستداشتنی من)
۸. عکسهای سخنگو (از مجموعهی چارلی بن)
۹. می خوای با من دوست بشی (از مجموعهی بخوان و بخوان)
۱۰. واقعیتها و دروغها (از مجموعهی بخوان و بخوان)
به نقل از صفحهی فیسبوقِ انتشارات شهر قلم
نيلوفر در 14/05/15 گفت:
سلام و خسته نباشید به شما…خیلی خسته نباشید بابت این سایت بسیار خوب…من اولین بار از طریق سایت یک پزشک با شما اشنا شدم و سر زدم و خوب تقریباً هر روز به این وبسیات سر می زنم. من عاشق نویسندگی ام و کتاب ولی خوب در دانشگاه رشته جامعه شناسی خوندم و یک جورایی دور شدم از این حوزه …مدتی دغدغه من فقط کتاب های تخصصی و رمان بزرگسالان بود ممنون از شما که مرا با دنیای کودکی آشتی دادین و از وقتی که شروع به خوندن این آثار کردم انرژی و سرزندگیم دوبرابر شده…دایناسور شما و کتاب خانم خوشکار هم خریدم از نمایشگاه و بعدش همه دوستانم شدند عاشق دایناسور شما… بسیار ممنون
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح: نیلوفر جان، سلام. ممنونم از لطفی که به من و وبلاگم و دایناسورم داری. امیدوارم همیشه شادِ شادِ شاد باشی و دوستیمان دوام داشته باشد. خوب باشی.
shiva در 14/05/19 گفت:
من هم خیلی دوست داشتم شما رو ببینم و کتاب دایناسور رو بخرم حیف شد که ندیدمتون
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح: خیلی حیف. البته من شووآی شما را خریدهام و میخوانم به همین زودیهای زود.
چهار ستاره مانده به صبح » پیشنهادهایی برای نمایشگاه کتاب؛ زندگی جدید جناب دایناسور در 15/05/11 گفت:
[…] غرفه و با دایناسورم راهی خونههاشون میشدند و کتابم پرفروشترین کتاب غرفه شد. چند ماه بعد هم هدیهی دومم رو از یه مادری […]