به صرافت افتادهام دیگر به دلاَم محل نگذارم بابت هی پاپی شدناَش که بنویس دختر! ذوقکور میشویها! قصدم به پذیرش ِ اَمر ِ مطاع ِ عقلاَم است که از آن جهان آمده تازگیها!
ما را کمر بستهگی ِ عقل خوشتر آید تا کمتر ضرورت باشد برای هی تیغ کشیدن بر روزگار هفتخطی که مردماناَش هی لرزه بر پُشتاَم میافکنند و پیچش به دلاَم …
سارا کوانتومی در 08/08/24 گفت:
چه فلسفی!
تیغ می کشی بر روزگار، ما فقط جلو تیغ روزگار سر خم می کنیم.
....... در 08/08/24 گفت:
از خود فرار می کنم
از خود ..
راه گریز نیست اما
راه گریز از تو
ای گربه ی عزیز !
………………………
من موش می شدم
ای کاش
این لذت جویدن
این لذت جویدن رگ های بی صدات
این لذت شگفت ..
من موش می شدم ایکاش
تا می جویدمت …
………………
طهران شگفت بود
طهران دسته دار
طهران شرمسار
طهران گرمسار …
……………
اشغال
بوق اشغال
این پشت خط نشستن
این بی صدا شکستن
ای گوشی مزاحم !
عطری بپاش بر من
hooman در 08/08/31 گفت:
زندگی و فلسفه چیز قشنگی هست! راستی کدوم دوست شما رفته لندن بگو اگه یک روزی منم رفتم از منچستر اونجا برم ببینمش!
خوش و خرم
هومن
سلاااااااااااااام. منوّر فرمودین آقا. :دی الان که بیشتر فکر کردم، متوجه شدم ایشون هم منچستر هستن! پس میشه لطف کنین بهش بگین ما خیلی ارادتمندیم بهش با کلی آرزوهای خوب داریم واسش دورادور و جاش خالییه اینجا. خیلی.