چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

movies

درباره‌ی «Indecent Proposal» …؟ البته پوستر فیلم به قدر کافی گویا هست! موضوع فیلم درباره‌ی بوس و بغل است و در کنار این همه، به ماجرای حاج ‌آقای مایه‌داری هم اشاره می‌شود که ناموسِ مردم چشم‌اَش را گرفته و بس که هی همه چی را خریده است به آقای شوهرِ آن خانوم پیشنهاد می‌کند که همسرش را در برابر یک میلیون دلار!!! واسه‌ی یک شب به او واگذار کند و این زن و شوهر طفلکی هم دچار مسائل عدیده‌ی مالی هستند با کلّی وام و بدهکاری …ووو … پس، …

«The Number 23»؛ فکر کنین آدم، بچّه‌ که بوده، مامانش خودکشی کنه و بعد، باباش هم نتونه دوریِ مادرش رو تحمّل کنه و خودش رو به دیار باقی بفرسته و به جای یادداشتِ خودکشی هم یه سری اعداد و چهار عمل اصلی نوشته باشه روی کاغذ که مجموع و تفریق و مقسوم و مضروب و هر چی ِ همه چی شده ۲۳ و بعد، بچّه با کلّی عقده‌های روانی بزرگ می‌شه و توی یه ماجرای عشقی، مرتکبِ قتل می‌شه و بعد از کشتنِ دختر موردعلاقه‌اش، می‌خواد خودکشی کنه و قبلش می‌شینه یادداشت بنویسه برای بیان دلایلش که از دستش در می‌ره و به جای یادداشت، رُمان می‌نویسه و بعدتر، راهی آسایش‌گاه روانی می‌شه  ….ووو …. با این‌که فیلمِ هول‌ناک دوست ندارم ولی، اون چاشنی بازی با عدد ۲۳‌ی این فیلم خوب بود و از اون‌جا که یادِ «راز داوینچی» – نوشته‌ی دن بروان- رو برام زنده می‌کرد، سراپا هوش و حواس بودم وقتِ تماشای فیلم و پشت‌بندش هم کلّی کابوس دیدم و بعدتر، بی‌خوابی و توفیق اجباری برای تماشای فیلم ِ «Crash» که اون هم با وجود همه‌ی پلیس‌بازی و اکشن و قتل و دزدی و زد و خورد و این‌ها – که من محال بوده پیش‌تر تمایل داشته باشم برای دیدنِ چنین فیلم‌هایی – فیلمِ جالبی بود.

«Jersey Girl» درباره‌ی دختر کوچولویی هست حدودن هفت ساله که با پدر ِ قبلن خیلی موفّق ولی حالا کارگر شهرداری‌اَش در «جرسی» زندگی می‌کند. مامان‌اَش هم خاله «جنیفر» خودمان بوده که در دقایق ابتدایی فیلم حضور بانمکی دارد و پس از فارغ شدنِ بچّه‌اَش به دیار باقی می‌شتابد و تنها عشق را می‌گذارد تا دردلِ بابای این دختربچّه‌ی طفلکی بجوشد و بجوشد و بجوشد!!! تا این‌که یه خانوم ِ مسئولِ فروش‌گاه کرایه‌ی فیلم (ویدئو کلوپ) با ترفندهای زنانه، به قلبِ آقا نفوذ کرده و زیر دیگِ عشقِ سابق را خاموش کرده و لی‌لی‌لی‌لی‌لی.

«Angel Eyes» داستان تقدیر است و آدم‌هایی که در مسیر سرنوشت هم قرار می‌گیرند بنا بر مصلحت و حکمتِ بایسته. در این فیلم نیز خاله «جنیفر» در نقش یک پلیسِ زنِ وظیفه‌شناس حضور دارند که در یک سانحه‌ی تصادف، جونِ یه مردِ بنده خدایی رو نجات می‌ده و این مردِ بنده خدا هم، یه سالِ بعد براش تلافی می‌کنه و خاله «جنیفر» رو از دست اراذل و اوباش نجات می‌ده و بعد، روابط عشقولانه و مرموزانه و کاشفانه و این‌ها.

در «A Manhattan Love Story» هم پای خاله «جنیفر» در میان است. او که نقشِ زنی مطلقه و خدمتکار را ایفا می‌کند امّا باز هم کم نمی‌آورد و دل از یک سناتور می‌بَرد! البته از نقشِ ویژه‌ی کمک‌کننده‌ی پسرش هم نباید غافل شد که در وصالِ مادر و سناتورِ دل‌داده کلّی مؤثر است.

در پایان، برای کم حرص و جوش خوردنِ اضافی پیشنهاد می‌کنم در راستای خودآزاری! کمدی‌های!!! «کلاهی برای باران» و «ده رقمی» را ببینید و برای کمی تفریح، بد نیست خود را به تماشای ملودارم!!! «محیا» میهمان کنید. خداییش، حرف ندارند این سه فیلم مگر؛ عُق. عُق. عُق. همین.

دیدگاه خود را ارسال کنید