چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

درست مثل کسی که وارونه دره‌های عمیقی دارد

وارونه‌ی کسی شدم که تمام زندگی‌ام نبود

ماه

ماهی

و خورشیدی که به موقع پشت کوه نمی‌رود

تا شبانه عاشق‌ات شوم

با جزیره‌ی دردی توی تن‌ام

نم

نم خاکستر نفرین خدایان

بر نیمه‌‌ی چپ‌ام و

نهراسم از کوزه‌های شکسته‌تان.

سیاه و سفید نیم‌رخی

با فنجانی شکسته و

دوستت

دوستت

دوستت دارم ریخته روی میز

ابتدای کافه بخوانید

مردی با حرف‌های عاشقانه مرا از رحم مادرم دزدید

درست مثل کسی که

بر لوح‌های گلی سومری

چیز عجیبی دیده باشد

آب از سوراخ‌های گوش و بینی‌ام می‌زند بیرون و

تو هم

مثل کابوس‌های سحرگاه من هی بیا و برو

مثل خندیدن گاه گاه کسی که دارد می‌میرد

زندگی‌ام را به عکس گرفته‌ای

که وارونه ظاهر مگر می‌شوم!

×

چاپ‌ام کنید

بر تابلوهای بین‌راه

خط

خطر ریزش نفرین خدایان

ریزش کوه

و چشمانی که هیچ‌گاه صاحب‌اش پیدا

نه نمی‌شود شب مثل کسی که از خودش بی‌زار است

فاصله بگیرد از ستاره‌ها و ماهی

که هیچ‌گاه هنگام ملاقات با تو گرد نمی‌شود

تا شبانه عاشق‌ات شوم

با همیشه‌ی خطر ریزش‌ات بر نیمه‌ی چپ‌ام.

×

درست مثل فنجانی لب شکسته‌ام

و لطفاً مواظب خونی که در رگ‌هایتان جریان دارد باشید

درست مثل بی‌زار‌باش‌های

بیدار باش دختری

که هی قدم زدم

هی قدم زدم

هی قدم

زدم توی کاسه کوزه‌ی تاریخی

که از ماه گردش فاصله می‌گرفت

ابتدای این جاده

نه

ابتدای این دریا

نه

ابتدای این کافه بخوانید

زنی دلش می‌خواهد بخوابد و کابوس نبیند.

*  متن کامل شعرِ بلندِ «روجا چمن‌کار» برای خاطرِ عزیزِ شما + صدرا که همه‌ی ام‌روز به یادِ او وخاطره‌ی نوه‌گی‌اش گذشت.

۲ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. نسیم در 09/03/11 گفت:

    دستهایم خشکیده،، بارانی نباریده و تو نیامده ای ،،،ای کاش روزی آفتابی را،، برای دیدنت وعده می کردم،،، لعنت به من که در روزهای بارانی عاشق می شوم

  2. نسیم در 09/03/11 گفت:

    زنی دلش می‌خواهد بخوابد و کابوس نبیند.

دیدگاه خود را ارسال کنید