:: اینجا کلیک کنین. چی میشه؟ شما روی لینکِ موردنظر کلیک میکنین و به صفحهای وارد میشین که دفترِ مجازی «انتشارات کتاب کاروان» در شبکهی مجازیست.
:: شما رو نمیدونم من لمّا وقتی اسم «کتاب کاروان» رو میخونم/ میشنوم یادِ پائولووو کوئیلووو میافتم. البته، اینطوری نیست که «کتاب کاروان» خودش رو وقفِ عمو پائولو کرده باشه! الان اگه شما یه کوچولو کلیکرنجه بفرمایین تا سایتِ این ناشر، از فهرست موضوعی متنوع اون متوجّه میشین که فرمول کتاب “کاروان = کتاب پائولو کوئیلو” درست نیست و گسترهی کتابهایی که از این ناشر در بازار کتاب توزیع میشه طیف وسیعی از آئینها و اسطورهها، مطالعات زنان، حکمت و عرفان، روانشناسی تا کتابهای شعر یا رُمانهای خارجی و ایرانی + مجموعه داستانهای خارجی و ایرانی رو دربرمیگیره.
:: در سایت «کتاب کاروان» جدای فهرست موضوعی، ناشر محترم زحمت کشیدن و یه فهرست دیگه رو هم با عنوان «فهرست کتابهای پیشنهادی هفته» تهیّه کردن که میتونین از این فهرست هم استفاده کنین. فهرست سوّمی هم در اینجا وجود داره که فهرست کتابهای این ناشر به ترتیب حروف الفباست.
:: من یه گشت و گذار حسابی در این سایت داشتم، فهرستهای مختلف رو هم بررسی کردم. جدای کتابهای پائولو کوئیلو {که بخوام/ نخوام خوانندهی مشتاقِ در حدّ عاشق داره! یه نگاه کنین به بخش کتابهای پرفروش انتشارات کاروان در همین سایت ملتفتِ مطلب میشین! ملاحظه میکنین که نامههای عاشقانه یک پیامبر، مامان و معنی زندگی و کیمیاگر سه کتاب پرفروش این ناشر هستند.} چندین عنوان رُمان و مجموعه داستان خواندنی هم از سوی این ناشر به چاپ رسیده که بسیار سفارش شدهاند؛ کافکا در ساحل، بیابان، در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند {+}، حادثهای عجیب برای سگی در شب {}، ساعتها {+}، مورچهی آرژانتینی {+}، از آسمون بارون میآد لیلیا {+}.
:: کتابهایی که دربارهی زندگی و سرگذشتِ افراد مختلف نوشته میشه یکی از موضوعهای موردعلاقهی من محسوب میشه. اتّفاقن یکی از گزینههای آرشیو موضوعی «کتاب کاروان» هم شامل کتابهای بیوگرافی است. به قول «آندره موروا»؛ «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.» از ما و ایشون گفتن که غفلت نکنین! چون کتابهای این بخش ارزش خوندن دارن، نشون به نشونِ مرد بیوطن که خوندنی بود واقعن. در همین راستا ماطلعهی کتابهای چه گوارا، چهرهی یک انقلابی، زیستن برای بازگفتن، چرا باید کلاسیکها را خواند + شناختی از هرمان هسه (بازخوانی تفسیری و انتقادی آثار هرمان هسه) نیز پیشنهاد میشود.
:: اگه وبلاگ «یدالله رؤیایی» و شعرهای ایشون رو خوانده باشین، حتمن به من گذشته: امضاء و در جستجوی آن لغت تنها نظر داشته باشین که ضرر نمیکنین.
:: بد نیست شرایط تخفیف این انتشارات رو هم بخونین.
:: اگه شما یکی از چندمیلیون مخاطبِ بیکارِ اینجا هستین که تنها واکنشتون در برابر این نوشتهها و پیشنهادها، دو کلمه حرف حساب با مضمون “دلِ خوش سیری چند؟ پولمون کجا بود تو این اوضاع بیکاری؟ “ است، میخواستم بگم اینجا شغل هم پیدا میشه، شاید به کارتون اومد.
:: بعد، اگه کتابی هم دارین و پی ناشر هستین، اینجا سر بزنین که ایشالله خیره.
:: برای فیسبوکبازی هم تشریف ببرین اینجا.
:: میپرسید عکس این آقای محترم چی بود در میانهی کلام؟ لازم به ذکر است، آقای باشخصیتِ فوق، خیره به دوردستِ افقهای زمینی و ذهنی، ایستاده بر کوهپایهای با چشماندازی شگفت، با برقِ کشندهی کفش و شالِ قرمز مکشمرگِ ما، مردی نیست مگر عمو پائووولو کوئیلووو که خیال نکنم نیاز به معرّفی چندان داشته باشد وقتی اکثریّت جماعت ایرانی، دستکم پی خواندنِ کتاب «کیمیاگر» کلهم دچار تحوّلات شدید و عمیق شدهاند و یک دگردیسیِ شخصیّتی تام و تمام و دگرگونی ۱۸۰ درجه در زمینههای ایدهآلی – آرمانی.
:: جدای «کیمیاگر» با آن «رسالهی دلاور اشراق»، مطمئن هستم خاطرات یک مغ، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، نامههای عاشقانهی یک پیامبر و عطیهی برتر – رسالهای دربارهی عشق را هم خواندهام و ابدن توضیه نمیکنم کسی وقت بگذارد برای خواندن آنها مگر … خب، اگر میلتان میکشد، بخوانید. اینروزها من هم دارم کتابهای میم.مؤدبپور را میخوانم! یکوقتی لازم است اصلن!
:: ضمنن، اگه علاقهمند هستین به کتابهای پائولو، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما هم یه کتابی چاپ کرده تحت عنوان «نگاهی به آثار و اندیشههای پائولو کوئیلو».
:: بعد، اگه خیلی علاقهمند هستین به فلسفهی پائولو در زندگی و اینحرفها، شاید کتاب «پیامکهای پائولو کوئیلو» هم به دردتون خورد برای وقت اساماسیازی و ….
:: پائولو کوئیلو در فرندفید و توئیتر هم اکانت داره، شاید دلتون خواست!
:: برای مشاهدهی فهرست کتابهای پائولو کوئلیو در آدینه بوک هم بروید اینجا والسّلام دیگر.
آينه هاي ناگهان در 09/04/25 گفت:
وااااااااااااااااااااااااای از نفس افتادم چه پست طولانیی بود ولی به هر حال هم خسته نباشی هم ممنون
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/26 گفت:
:))باید نفس میگرفتی میون پاراگرافها. ممنونم که میخونی. مرسی خیلی
نسیم در 09/04/25 گفت:
وای نه دخترک
من خودم از کسایی هستم که حسابی به سبک نوشته های این مردک به قول تو مکش مرگ من پوش خوشم می یاد(یا عاشقم)
بزار من برات یه پیشنهاد بدم
البته امیدوارم قبول کنی
بجای این کتاب های لوس پائلو که البته اونها هم به درد آدم های لوسی که دنبال چیزهای معلوم می گردن که البت کم هم نیستند (یکیشو ما تو شرکت داریم) برو و این کتاب ها رو بخون
گرچه ذائقه کتاب خونیتو نمی دونم اما به نظر من این کتاب ها عالی بودن
۱- زهیر ( جدا پیشنهاد می کنمش)
۲- یازده دقیقه (اگه تونستی بخری چون چاپش تو اکثر کشورها ممنوع شده)
۳- کوه پنجم ( این کتاب به قدری تو شرایط نابسامان زندگیم کمکم کرده که نمی تونم توصیفش کنم )
به هرحال گمونم کتاب های پائلو رو باید تو وقتش خوند … یعنی باید به حست بخوره … مثل اینکه من ورونیکارو وقتی خوندم که به خودکشی و فوایدش فکر می کردم و برام جالب بود
یا اینکه کیمیاگر رو اصلا دوست نداشتم چون به نظرم جز چندتا کمله کلیدی و قشنگ حرف واقعی دیگه ای نداشت و خیلی آرمانی نوشته شده بود
به هرحال چون اون ۳ تا کتابی رو که گفتم خیلی دوست دارم و به همه پیشنهاد میدم امیدوارم تو هم بخونی
قول میدم نظرت عوض بشه
در این زمان لال بودنم برام عجیبه که اینقدر اینجا حرف واسه زدن پیدا کردم
راستی این لینک یه نوشته است بعد از خوندن کتاب یازده دقیقه
http://nasimmosafer.persianblog.ir/post/31/
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/26 گفت:
🙂 موافقم که کتاب رو باید به وقت خوند و با حس متناسب. یادم هست رسالهی دلاور اشراق خیلی خوب و مفید بود برایم. اما، آن وقت من هنوز هفده سال هم نداشتم. کتابهای کمتری خوانده بودم. الان وقتی کتابهای بهتری خواندهام با ایدههای قویتر و فلسفههای قشنگتر دیگر پائولو را نمیتوانم دوست داشته باشم. خودش اعتراف کرده است (اعتراف در تیتر خبرش آمده بود) که منبع اصلی برای نوشتن کتابهایش اسلام بوده و مولانا. در سن و سالِ الان، ترجیح میدهم کتابهای پائولو را نخوانم مگر وقتهای بیحوصلهگی که آدم ذهناش خسته است. مثلن همین روزها که دارم خواستگاریِ میم. مؤدبپور را میخوانم. یادم هست «ورونیکا …» را هم یکروزی توی مخزن کتابخانهی دانشکده، لابهلی قفسههای کتابخانه خواندم و خوب هم بود. امّا نمیگویم کسی پول بدهد، برود آن را بخرد که یعنی اگر بخواند فلان و بهمان میشود. نه! برای وقتهایی که حوصلهی فهمِ مطالب سنگین در آإم نیست، خوب است فقط.
دربارهی یازده دقیقه، خیال کنم دارمش میان کتابهای پیدیافی که دانلود کردهام از اینترنت. یادداشت شما را خواندم. خیال کنم الان به قدر لازم وسوسه شدهام که بخوانمش.
برای حسنختام، پیشنهاد میکنم همین کامنتِ خودت را بنویسی در وبلاگات، محض بیان سلیقه و تجربهی خودت از کوئیلو. بد نمیشود. دوباره هم انگیزه و بهانه میشود برای نوشتن و زنده شدن ققنوسات.
ممنونم از کامنت و اینکه حوصله کردی نظرت را بنویسی.
hamid در 09/04/25 گفت:
برو ! کی حوصله داره تا اونجا بخونه بعد تو میگی! اصلا حسه رفتن به لینک ها هم نیست, دلت خوشه خیلی خوبه بهت تبریک میگم دله خوشی داری
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/26 گفت:
یک وقتی، کسی هم شاید حوصله داشت با دلی خوش. شاد باشی شما هم
maryam در 09/04/25 گفت:
اگه دستم به پائولو می رسید می کشتمش
کاش به همون کیمیاگرش اکتفا می کرد و بی خیال نویسندگی میشد
*
پ.ن.من تازگیا “فرشته ها بوی پرتقال می دهند از حسن بنی عامری” رو خوندم. بسیار لذت بردم
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/26 گفت:
:)) اینقدر خشوووووووونت یعنی؟ حالا خوب نیست آدم به مرگش راضی باشه ولی درگوشی؛ دستتون درد نکنه.
دربارهی پی.نوشت، از حسن بنیعامری، «آهسته وحشی میشوم» را خواندهام که میشود گفت عاشق آن کتاب هستم. «دلقک به دلقک نمیخندد» را هم تا نیمه خواندهام و فکر کنم با تجربهی خوبی که شما داشتی از «فرشتهها بوی پرتقال میدهند» این یکی را هم بخوانم. ممنونم که گفتی
ش-ح در 10/03/14 گفت:
اتفاقا همه چی یکطرف این عکس بالا یکطرف مرسی