چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

این‌جا سایتی‌ست با نام «کتاب مسافر» که ایده‌ی اوّلیه‌ی راه‌اندازی اون بعد از خوندن یه ماجرای واقعی شکل گرفته. چه ماجرایی؟  گویا به روزی یه آقایی تو یه پارکی در اروپا نشسته بوده و داشته یه کتابی رو می‌خونده، بعد از این‌که کتابش تموم می‌شه با خودش فکر می‌کنه حالا که دیگه کتاب رو خوندم بهتره هم‌این‌جا روی نیمکت بذارمش تا یه‌سری دیگه هم این کتاب رو بخونن. برای هم‌این روی جلد کتاب نوشت: لطفن بعد از خوندن کتاب اون رو یه جای عمومی بذارین تا شخص دیگه‌ای هم پیداش کنه و بخونه. بعد، کتابش رو می‌ذاره روی نیمکت و می‌ره. خلاصه بعد از چند سال یه آدم دیگه این کتاب رو توی ایست‌گاه متروی  برزیل پیدا می‌کنه در حالی‌که اسم آدم‌هایی که قبلن کتاب رو خونده بودن توییکی از صفحه‌های اون نوشته شده بود و …

کتاب‌ مسافری‌ها درباره‌ی کارکرد/ کاربرد سایت‌شون خیلی جامع و کامل در این‌جا توضیح دادن. خلاصه‌اش می‌شود این‌که اگه شما هم مثل اون آقای اروپایی دل‌تون می‌خواد بعضی از کتاب‌هاتون رو در اختیار دیگران بذارین و بعد باخبر بشین که کتاب‌تون تا کجاها رفته و به دست کی‌آ رسیده و … می‌تونین به شیوه‌ای عمل کنین که در «کتاب مسافر» معرّفی شده. می‌پرسید کدوم شیوه؟

اوّل، به این‌جا می‌رین و مشخصّاتی رو که خواسته توی فرم، تکمیل می‌کنین و برچسب‌های پیش‌نهادی رو به کتاب می‌چسبونین و بعد، کتاب رو می‌ذارین روی نیمکت پارک یا توی ایستگاه مترو یا توالت عمومی یا هرجا  که دل‌تون خواست.

بعدتر؟ برای باخبری از سرنوشت کتابی که به امانِ باقیِ کتاب‌خوان‌های شهر رها کردین، می‌تونین به بخشی که در سایت کتاب مسافر درنظرگرفته شده مراجعه کنین و با درج کد کتاب مطلع بشین که کتاب به دست کی رسیده و الان کجاست؟

توی این سایت، یه ستون هست که فهرست کتاب‌های مسافر رو لیست کرده وا گه روی عنوان اون کلیک کنین، صفحه‌ای براتون باز می‌شه که توی اون عنوان کتاب، نام اهداء‌کننده، تاریخ و … می‌آد. مثلن اگه روی عنوان «نبرد من» کلیک کنین، می‌بینین که نوشته؛ «کتاب «نبرد من» با کمک فردی گم‌نام در تاریخ ۸۸۰۹۱۰ سفر خودش رو شروع کرده، و هنوز دوست تازه‌ای پیدا نکرده و خبر نداریم کجاست. این کتاب تقدیم شده به هرکی می‌گه آدلف هیتلر آدم بدی‌اه!؟»

امّا کتاب «روی ماه خداوند رو ببوس» تا الان یه دوست پیدا کرده و توی صفحه‌ی شرح وضعیت‌اش می‌خونیم که؛ «کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» با کمک سپیده موقتی در تاریخ ۸۷۰۹۰۷ سفر خودش رو شروع کرده، و تا حالا ۱ تا دوست تازه پیدا کرده. این کتاب تقدیم شده به آدم‌هایی که می‌شه دوست‌شون داشت…می‌شه روحشونو، فکرشونو و وجودشونو دوست داشت…» یه محسن نامی هم کامنت گذاشته:« فوق‌العاده است، مخصوصن آخرش که نخ بادبادکا وصل میشه، راستی، نخ بابدبادک مانع صعودشه یا عامل صعودش. اگرچه هنوز این مسافر رو ندیدم ولی وقتی دیشب یه نسخه از اون رو خوندم افسوس خوردم که چرا زودتر به دستم نرسیده بود و من باید ۱۰۰هزارمین نفری باشم که اونو خونده، سریعن تصمیم گرفتم اونو به سفر بفرستم، به زودی …»

اگه پایه باشین، هم‌کاری با سایتِ کتاب مسافر هم خیلی ساده است و نیازی نیست که وقتِ زیادی بذارین یا کار سختی رو انجام بدین. شما فقط کافی‌اه که بروشور این سایت رو در اختیار دوستان و آشنایان‌تون بذارین تا اگه دوست دارن در این طرح شرکت کنن.

مرتبط: www.bookcrossing.com +کتاب‌خانه‌ی باز