«…میگفت، من هم مسافرم. دلم طوری میتپید که انگار قورباغه توی دلم است که غبغبش بالا و پایین میرود و هی میتپد و هی رنگ سبزش پس میرود و خالهایش بیرون میزند. گفتم: اگر مسافری چرا اسیرم کردی؟
گفت: من؟
گفتم: خودت خوب میدانی.
گفت: من بلد نیستم گنجشک را اسیر کنم چه برسد به آدم.
گفتم: اسم من «ترلان» است.»*
«کنار خیابان میایستم منتظرش میشوم که از کتابفروشی بیرون بیاید. تعقیبش میکنم. قصد تعقیبش را ندارم فقط میخواهم راه رفتنش را ببینم و دلم برایش بتپد و چون که مثل بهرامخان نیست دوستش داشته باشم و هی دلم میخواهد که زیر چشمی نگاهم بکند، نگوید مسافر است.
دوست داشتم نگاهم بکند و تا دنیا دنیاست تحویلم نگیرد.»
«… حالا بعد از اینکه مسافر شد و از پیشم رفت، میروم کوچه «امین الواعظین» دیوارهای کاهگلی را بو میکنم. کلّی کیف میکنم. از کوچه بوی ریواس میآید. کلّی از بو خوشحال میشوم و از اینکه در همهی دیوارها، جویها، قورباغه لهله نمیزند. بعد از اینکه رفت دیگر با هیچکس صحبت نمیکنم. مادر میگوید، شاخ درمیآورد وقتی میبیند دختر وراجی مثل من لالمونی گرفته است.»
«… به شکوه گفته بود که بگوید غصّهی الیاس را نخورم، او نشد شوهر دیگر و من بیشتر گریه میکنم و بیشتر دلم برای جبهه تنگ میشود. فکر میکنم که زنها چهقدر بدند که تا این مرد نشد فکر مرد دیگر میافتند. شکوه میگود، الیاس نشد یکی دیگه.»
«… الیاس گفته بود دیگر کسی مثل قصّهها عاشق نمیشود. اگر هم عاشق میشود از روی هوس است. گفته بود، عشق زلیخا به یوسف از روی هوس نبود که. بعد از عشقدرمانی حرف زده بود و از اینکه زنهای ما شوهر را فقط به خاطر یک نان سنگک میخواهند و بعد سالها با او سرمیکنند و هیچچیز از زندگی نمیفهمند و میمیرند. گفته بود عشق نخست در مخلوقات تجلّی میکند و بعد میرسد به خواستگاه اصلیاش.»*
×××
«دلقک به دلقک نمیخندد» را دست گرفتهام محض خواندن که هی یادِ «لیلی بهانهی ناگزیر» بیفتم با این الیاس و مردناشناس و آن خانهی شلوغ و اتاق کرایه؟
* از صفحههای ۵۲ و ۵۳ و ۵۴ و ۵۵ «لیلی بهانهی ناگزیر» نوشتهی دوست خوبام آقای حسن فرهنگی
دل بیقرار در 09/04/18 گفت:
سلام دوست عزیز
بسیار زیبا بود موفق باشید
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/18 گفت:
سلام. خواهش میکنم. شاد باشین
آينه هاي ناگهان در 09/04/18 گفت:
چقدر اینایی که نوشتی قشنگ بود . این سبک نگارشو خیلی دوست دارم.
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/18 گفت:
من ننوشتم که. ولی قشنگ است. از کتابی بود که اسم بردهام. داستان خوبی است درمجموع.