۱٫ عروس بید* است با نُه داستان دیگر؛ پناهبرخدا، آقای غار، هراسانه، پنجه، رُتیل، جانقربان، مُردهگیر و یبلْ سَرِآقا با پیربیبی.
۲٫ علیخانی در داستانهای این کتابش نیز از میلکِ قدمبخیر و اژدهاکُشان دورتر نرفته، مگر گاهی تا دهاتِ اطراف یا قزوین و یا سفر زیارتی به مشهد و دوباره برگشته میلک.
– «میلَک.»
چشمها و دهان و دماغش را به حرکت درآورد و گفت: «توی ایرانه؟»
– «آها. قزوین نرفتی تا حالا؟ کوههاش. الموت اونجاست. میلَک هم یکی از دهاتهاش.»
گروهبان خندید و گفت: «پس قزوینی هستی؟»
چشمک زد و دیدم حالا که آشنا درآمده، بگذار خوشش باشد که قزوینیام.» ص۶۸
۳٫ زبانِ داستانهای علیخانی آمیختهایست از شعر با لهجهی میلکی. کمی سختخوان، بعضی سطرهایش زیبا. مثلن؟ یادِ حرفی که مُدام چشمهای آدم را میسوزاند یا خوابی که توی چشم خیس نمیخورد یا چه میدانم، همین قیدهای حالتی که علیخانی نوشته برای مُدلهای مختلف قدم برداشتن و راه رفتن؛
«پاسریپاسری جلو رفت.»
«پاکشان پاکشان میرفت.»
«پایش را بشماربشمار روی پاگیرهای سنگها میگذاشت.»
«پالرزان پالرزان، پا برداشت از پاگیرهای نردبام.»
و ….
۴٫ امّا داستانها، من دربارهی دو داستانی حرف میزنم که بیشترتر دوست داشتم. اوّل، داستان «پناهبرخدا» که دوستش داشتم، امّا نه برای خاطر قصّهاش، که برای اسیرش. نه، قصّه دربارهی جنگ نیست یا آزادههای میلکی یا …. پس چی؟ اسیر روستاییست حوالی میلک که «بیست چهار ساعتِ خدا، مهگیر است.» راوی این داستان اوّل شخص است؛ جوانی که پسر اوسا اللهبداشت است و پناه نام دارد و خانوادگی نمدمال هستند و اهل میلک. پناه برای کار رفته تا روستای اسیر که آنجا دچار عشقِ دختری میشود به نام پری، پریِ اسیر. فضاسازیِ نویسنده برای نشان دادن روستای اسیر، از نظر اقلیمی و جغرافیایی و … قابلتقدیر است. آدم میتواند توی ذهنِ خودش همچین جای عجیب و غریبی را بازنمایی کند، منطقهای رازآلود که در آنجا وهم تا شانههای آدم پایین میآید. منتها قصّهی علیخانی بهقدر منطقهی اسیر جالب و جذاب نیست. شخصیّتهای داستانی نیز پا در هوا هستند و همحسی آدم را برنمیانگیزند. وقتی پناه عاشق میشود، آدم برایش ذوق نمیکند. و یا وقتیکه قرار میشود برای همیشه توی اسیر بماند، آدم نگرانش نمیشود. پری و بچّهاش که میمیرند، آدم مثل ماست ایستاده است، انگار نه انگار. جایی که سروکلّهی زرانگیس و مادرش پیدا میشود، آدم با خودش میگوید ها الان است که معمّای اسیر فاش شود. معمّا دارد؟ چه میدانم. آنقدر همهچیز در ابهام میگذرد که آدم خیال میکند هی باید منتظرِ افتادن پردهای باشد. که البته، پردهای برنمیافتد و تازه، وقتی که آدم میخواهد یه کمی بترسد، داستان تمام میشود. خیلی زود. برعکسِ شروعِ آن که قصّه خیلی دیر آغاز میشود.
۵٫ «هراسانه» را دوست داشتم، گیرم طولانیست و حرفِ تکراری زیاد دارد. امّا تعلیق خوب آن باعث میشود که آدم پی مشدیقباد برود تا ته قصّه. شخصیّتِ پدرسوختهی قباد خیلی خوب است، با آن کابوسهای مُدام و دروغگوییهای مردانهاش.
۶٫ بدانید که عروس بید در دوازدهمین دورهی برگزاری جایزهی غنیپور در بخش مجموعه داستان بهعنوان کتاب سال انتخاب شده است. چرا؟ به دلیل استواری زبان در انتقال مفاهیم نهفته در گویشِ محلی ناحیه الموت و خلق شخصیتهای ماندگار و پویای بومی. بهنظر من کمدلیلی نیست.
۷٫ حسن محمودی: در هفته گذشته دومین دوره فراخوان محبوبترین و خوشاقبالترین کتاب وبلاگنویسان نتایج حاصل از رای ۶۰ وبلاگنویس شرکتکننده را منتشر کرد. «شب ممکن» محمدحسن شهسواری، «برو ولگردی کن رفیق» مهدی ربی و «بهار ۶۳» مجتبا پورمحسن به ترتیب رتبههای یک تا سه را به دست آوردند. انتخابهای وبلاگنویسان بهطور دقیق همان چیزی بود که یازدهمین دوره کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعاتی در بیانیه پایانیشان اعلام کرده بودند. با این توضیح که «شب ممکن» به دلیل حضور محمدحسن شهسواری در ترکیب داوری این جایزه از دور داوری کنار گذاشته شده بود. براین باورم که علاوه بر آنکه ذائقه وبلاگنویسان ادبی به سلیقه داوران جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی نزدیک است، کتاب سال منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی برخلاف رویه دورههای نخست خود از انتخاب آثار متفاوتتر اندکی فاصله گرفتهاند و دیگر اینکه به نظر میرسد با وجود شمار زیاد وبلاگنویسان ایرانی، ۶۰ نفر شرکتکننده در نظرسنجی یکی از پرمخاطبترین وبلاگهای فرهنگی، عدد قابلتوجهی نیست. برخلاف برخی کامنتگذاران در خوابگرد بر این باورم که وبلاگنویسان، کتابخوان هستند، اما مشارکت آنها در یک حرکت ادبی پایین آمده است. چرایی این ماجرا خود حکایت دیگری است که امیدوارم مورد تحلیل در فضای مجازی قرار گیرد و آخر اینکه پس از انتشار نتایج رایدهی ۶۰ وبلاگنویس شرکتکننده در نظرسنجی سایت خوابگرد، پس از رویت سه کتابی که بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داده بودند، کنجکاو شدم ببینم مجموعه داستان خودم، «از ۱۴ سالگی میترسم» در رتبه چندم قرار گرفته است. با احتساب ۱۴ امتیاز حاصل شده از امتیازهای شش نفر رایدهنده به این کتاب، در رتبه ششم قرار گرفته بود. کنجکاوی مهمترم اما این بود که کتابهای محبوبم، همانها که بهشان امتیاز داده بودم، در رتبه چندم قرار داشته است. بجز من، ۱۰ نفر دیگر رمان «بهار ۶۳» مجتبا پورمحسن و سه نفر دیگر «عروس بید» یوسف علیخانی را انتخاب کردهاند. «روباه و لحظههای عربی» مرتضی کربلاییلو را تنها من انتخاب کرده بودم. مجموعهای که به نظرم یکی از مهمترین کتابهای منتشر شده در سال ۸۸ است. مجموعهای که در هیچکدام از جایزههای ادبی نیز شانسی برای عنوان کتاب سال به دست نیاورد. {فرهیختگان}
مرتبط:
+ نگاهی به سه گانه یوسف علیخانی
+ خوابهای دنبالهدار
* نشر آموت. تهران: ۸۸ / ۱۸۷ صفحه. قیمت ۴۰۰۰ تومان.
1 بازتاب