چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

چه شغل عجیبی!
شروع هفته تو را می‌بینم
باقی هفته
به خاموش‌کردن خودم در اتاقم مشغولم.

شمس لنگرودی

دارم این شعرِ شمس را توی  کوچه‌های قدیمی می‌خوانم که اس‌ام‌اس می‌فرستی و می‌پرسی «شنبه قرار بذاریم؟» کلیک می‌کنم روی گزینه‌ی share توی گودر، و بعد برایت جواب می‌نویسم با دل‌تنگی، با حرف‌هایی که نمی‌گویم و گریه‌هایی که نمی‌بینی و خلاصه‌اش می‌شود همین شعرِ شمس،  همین آتشِ توی تنم، همین تب و تاب.

از سه روز و سه شبِ قبل دلم می‌خواهد تو باشی، بغلم کنی، سرم را بگذارم روی شانه‌ات و بزنم زیر گریه که بپرسی «چته رؤیا؟» نگویم. بگویم «هیچی. فقط منو ببر از این‌جا.» و هیچی نگویی. فقط مرا از این‌جا ببری.
کجا؟ نمی‌دانم. نمی‌دانم کجای زمان و مکان برویم تا من دوباره دخترِ اواخر تیرماه باشم در خانه‌ی پدری‌ام. با همان درکِ شاد و عمیق از زندگی‌ام، سرخوشِ لحظه‌های بی‌تکرارِ آن تاریخِ به‌یادماندنی.

امشب، سی‌صد‌وشصت‌وپنج روز به تو نزدیک‌ترم و از همه‌ی عمرم به زندگی حریص‌تر. بوی باران توی هواست و عطرِ تو در خاطره‌هایم، در دست‌هایم. نفس که می‌کشم پُر می‌شوم از خیال‌های خوب و رؤیاهای دور. به گذشته که برمی‌گردم، بیش‌تر مکث می‌کنم روی این سه سالِ آخر. این‌قدر سطل‌برانگیز و هوق‌آور ولی برای من پُرلذّت؛ بودن با مردی که دوستش دارم.
حالا هی تو بگو کم‌تر ناله کن. این‌طور اشک نریز. من فکر کنم چه‌قدر خوشم که تو هستی؛ که اخم و تَخم می‌کنی، ناز و نوازش، لوسی و لوسین‌بازی. فکر کنم چه‌قدر می‌ترسم که تو نباشی؛ که همیشه فاصله‌‌ای هست، فاصله‌هایی که فلان.

کاش پاییز توی تقویمِ امسال گم می‌شد و زودتر زمستان می‌رسید، با هجومِ آرامش و برفِ زیاد و آغوشِ گرمِ تو

 

۱ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. علیرضا در 11/09/29 گفت:

    گم که می‌شوی..
    گمت که می‌کنم
    مقصدم اینجاست..
    «اینجا فور استار»
    فرقش با بقیه‌ی نشانی‌ها
    برای من این‌است که
    برای اینجا آمدن
    هیچ دکمه‌ای میانبر مسیرم نمی‌شود
    و بهیچ وسیله‌ای برای راه‌یافتن احتیاج ندارم؛
    برای منی که همیشه‌ی خدا انتخابم این بوده:
    تا چیزهایی را که راه دیگری برای پیدا کردنشان وجود دارد، بذهن نسپارم..
    عجیب‌است که برای یافتن اینجا
    انگار نیازی به خروجی‌های ذهنم هم نیست؛
    بخاطرش نسپرده‌ام هیچ‌وقت
    بخاطرم سپرده شده.

    «برای‌»های این پیغام
    دوچندان بود اگر
    برای یک‌بار هم که شده
    برای بتنهایی
    برای کسی معنا داشت

دیدگاه خود را ارسال کنید