علیالحساب، اگر بین رفقای فیسبوکیتان دوست یزدی دارید، چندتا کلیک مرحمت کنید و او را به این ایونت دعوت کنید. قرار است کتاب بخوانیم و زیباتر شویم.
نمیدانم نمایشگاههای کتاب در شهرهای دیگر چهگونه برگزار میشود، ولی نمایشگاه کتاب یزد افتضاح بود؛ از نمایشگاه کتاب البرز هم افتضاحتر!
نمایشگاه در دو سالنِ امتحاناتِ دانشگاه یزد برگزار شده و تعداد غرفهها و ناشرها، کتابها و مشتریها کم است. میخواهم سخت نگیرم و اینجور توجیه کنم که خُب، دیروز، روز اوّل بود و همهچیز بهتر میشود از امروز. ته دلم واقعن این را میگویم، ولی باور ندارم. برای اینکه دارم فکر میکنم بارِ اولِ یزدیها نیست و بعد از شش دوره، باید نمایشگاه بهتری داشته باشند. کاشکی، دستکم، آن صفتِ «بزرگ» را نمینوشتند روی پوسترها و بیلبوردهایشان! آخر، بزرگ؟ وقتی پوستر را میخواندم، خیلی خندهام گرفت.
پیشنهاد میکنم برای برگزارکنندگانِ این نمایشگاه یک تورِ گردش در فروشگاه شهر کتاب مرکزیِ تهران بگذارند تا … دارم چی میگم؟ حتّا، در کتابفروشیِ نُقلیِ اگر هم میشد کتابهای بیشتر و بهتری پیدا کرد تا اینجا. بیشتر توضیح بدهم؟
از ناشرهای بزرگ، مثلن، افق و ثالث و نگاه غرفه داشتند. افق فقط با کتابهای کودک و نوجوان شرکت کرده بود. مسئول غرفه چیزی دربارهی کتابها نمیدانست و از کتابهای جدید هم خبری نبود. به نسبتِ افق، وضعیتِ غرفهی ثالث و نگاه خیلی بهتر بود. هرچند که خیلی از کتابهای این دو ناشر هم در نمایشگاه نبود، ولی مثلن فروشندهی غرفهی ثالث کتابهای خودشان را میشناخت و بلد بود که چهجوری باید کتاب بفروشد و با مشتری حرف بزند. تصوّرم این است که تصوّر ناشرها و برگزارکنندهها این است که مردم یزد بنجلخر و یا کلن، نَخَرند یا چی؟ برای همین، خیلی خودشان را اذیّت نکردهاند و فقط برای رفعِ تکلیف دور هم جمع شدهاند تا پسفردا، آمار و گزارش بدهند که ته سال ۹۲ فلان و بهمان کردیم و بهبه و چهچه.
:: به نظر شما، مسئولان چی میزنند؟ آقای معاون هنری وزیر ارشاد گفته باید هنرهای تجسمی در سبد هزینههای مردم قرار گیرد. تأکید هم کرده نخبگان نه، عموم مردم. عمومِ مردم یک میلیون و خوردهای میدهد بابتِ یک مُشت بتون و مفتول مثلن که اسمش هنر مفهومیست؟ چه میدانم. لابُد یک تدبیری اتخاذ کردهاند.
:: دیروز، جشن لاکپشت پرنده برگزار شد. بله، به سلامتی و مبارکی. هیئت داوران هم در یکی از بیانیههایش دربارهی کاهشِ کیفیت کتابهای تألیفی هشدار داد و گفت: «گران شدن هزینه تولید کتاب کودک و نوجوان در چند سال اخیر همزمان که باعث کاهش شمارگان کتابهای کودک و نوجوان شده است، بیش از هر بخشی به جریان تولید کتابهای با کیفیت تألیفی آسیب زده است. با توجه به اینکه ایران عضو کنوانسیون حقوق معنوی نیست و بسیاری از ناشران برای انتشار کتابهای ترجمه حق و حقوق ناشر اصلی را نمیپردازند، تولید کتاب تألیفی و به خصوص کتابهای تألیفی برای مخاطبان کودک که مستلزم تصویرگری، برخورداری از مواد اولیه با کیفیت، چاپ رنگی و صحافی ویژه است، نسبت به آثار ترجمه پرهزینهتر و در نتیجه گرانتر تمام میشود. این وضعیت و علل و عواملی دیگر باعث شده است که کتابهای تألیفی کیفی به ویژه توسط ناشران بخش خصوصی کمتر چاپ شود و کتابفروشیها پر از کتابهای کمکیفیت داخلی و خارجی شده و در نتیجه فضای عمومی بازار کتاب کودک و نوجوان ایران به سود کتابهای ترجمهای بچرخد.»
:: یکی به آقای رئیسجمهور پیشنهاد بدهد چندجلد کتاب هم اضافه کند به سبد کالای دَمِ عیدش. فقط حضرت عباسی، بیخیالِ کتاب اسرار خوراکیها و گنجهای معنوی و فتوشاپ در پنج دقیقه و آموزش چهل نوع غذا با قارچ بشود. چهارتا کتاب درست و درمان بفرستد در خانهی مردم و مطمئن باشد جای دوری نمیرود.
:: «دن کیشوت»، مجموعهی «مانولیتو» و «کودکان به قصه نیاز دارند» کتابهایی بود که به بهانهی تولّدم در بهمنماه به کتابخانهمان اضافه شد. البته، سالگرد ازدواجمان هم بود و بخشی از هدایای این مناسبت فرخنده، دو جلد کتاب بود از باستانی پاریزی بهعلاوهی شاهنامه، گلستان و مثنویِ قدیمی. فکرش را بکنید کتاب با کاغذ کاهی و آن تصویرگریهای معرکهی بیسانسور. خیلی هیجانانگیز بود. از امروز هم نمایشگاه کتاب یزد شروع به کار میکند، در دو شیفتِ صبح (۹ تا ۱۲) و عصر (۴ تا ۸). کجا؟ دانشگاه یزد. نمایشگاه کتاب جلوی خانهی خانوم چهارستاره باشد، بعد من هر روز زنبیل به دست آنجا نباشم؟ دارم فکر میکنم در اسفند، پای چه کتابهایی را به خانهمان باز کنم.