از تلویزیون شنیدم، آقای مجری داشت می گفت امروز … امروز … امروز همان خجسته تاریخی است که تهران را به پایتختی ایران برگزید آقا محمّد خان قاجار. با همۀ حماقتش، شاید این تنها فعلِ درستِ عمرش بود.
پ. ن ۱ )؛ تهران را دوست دارم. هنوزم هر بارِ آمدنِ به تهران، خواب ندارم شبِ قبلش.
پ. ن ۲ )؛ گاهی دلم می خواد به جای آن کرج!! توی شناسنامه ام اصلاح می شد به صادره از تهران!
پ. ن ۳ )؛ دلم می خواد برم دروازه غار …
پ. ن ۴ )؛ آخی خیابان همیشه دوست داشتنی ولیعصر!
پ . ن ۵ )؛ سیدخندان هم.
پ . ن بی ربط )؛ پاتختی! هی این پاتختی چه رسم بی خودی است!!!
پ . ن ویژه )؛ خیابان ۱۸، ۱۶، علامه جنوبی، شمالی، میدان کاج، حدود شهرک غرب، هی میدان صنعت!
پ . ن مربوط به پست قبل و آدمهایش )؛ هر پاراگراف دربارۀ یکی از دوستان است که یکی، دو نفر را اصلن نمی شناسم. یکی، دو نفر را اصلن ندیده ام! یکی، دو نفر را می شناسم. یکی، دو نفر هم … می میرم براشون! خب، همۀ فکرای دیگه تعطیل! واسه چند نفر نگران شده بودم من؟!
بعدن پ . ن مرتبط )؛ تهران، شهری که دوستش داریم و تهران شهری که دلش با کسی نیست انگار
خاطره در 08/08/05 گفت:
با پ.ن ۴ موافقم به شدت!
خاطره در 08/08/05 گفت:
فکرشو بکن…دیگه میدون ازادی اینجوری نیست…
سارا در 08/08/05 گفت:
درواره غاااااااااااااررررررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
ویژه: منم عاشق طرشتم!!!
می فهمم! می فهمم!!!!
نوشین17 در 08/08/05 گفت:
من از تهران محله خودمون(وسطای شهر) رو دوست دارم نمیدونم چرا هیچ جا به اندازه اینجا احساس امنیت نمیکنم ولی درهم و برهم شدن فرهنگ مردم این شهر داره آزارم میده اینکه شخصیتت رو با اسم خیابونت و مکان جغرافیاییت (بالا یا پایین) بسنجن و اول بپرسن بچه کجایی ؟ دردم میاد از این نوع تفکر
چهار ستاره مانده به صبح؛
می فهمم. مدرسه که می رفتیم خیلی مهم بود صادره از کرج باشیم یا تهران!!! بیچاره کسی که صادره از شهرستان بود! اونم تو یه شهر ۷۲ ملتی مثل کرج!
نوشین17 در 08/08/05 گفت:
از هیچ مراسمی تو دنیا به اندازه "بله برون" و "پاتختی" بدم نمیاد بد که چه عرض کنم چندشم میشه اه اه
چهار ستاره مانده به صبح؛
ای گفتی جانِ خواهر …
علی در 08/08/05 گفت:
خب تهرانه دیگه!
من که عاشق تهران و خونمون و محلمون هستم(خیابان فاطمی) آخه به همه جا راه داره، از خونمون تا ولیعصر پیاده ده دقیقه راهه، از اون بر تا شهرک غرب با اتوبوس ۱۰ دقیقه!!! ولی از آزادی و اون میداون کذاییش متنفرم! یه دلیلش خاطرات برگشتن از استادیوممه، که همیشه آخرش تو این میدون سرگردون میشم…
چهار ستاره مانده به صبح؛
حالا من یه چیزی گفتم! شما چرا جو زده می شین؟!!!
علی در 08/08/05 گفت:
باور می کنی تا الان تا حالا هیچوقت وارد شهر کرج نشدم! معمولا وقتی میریم شمال از کنارش رد میشیم و کرج رو می بینم! احتمالا تا چند روزه آینده با چند تا از دوستان بریم کرج برای بازدید از دانشگاهشون!
چهار ستاره مانده به صبح؛
این دیگه از کم سعادتی شماست! اینجا بهشته! ولی من عاشق جهنمم! مشکل از منه!
همفری بوگارت در 08/08/05 گفت:
میگم اگه تو مثل من آبادان بودی چی میگفتی .حالا یه شهر دارید یه پایتخت. ما که یه کشور دیگه هستم که شما پایتخت نشینا واسه اومدن به اونجا باید ویزا بگیرید
nik در 08/08/05 گفت:
Bale kasi goft ke yek tehran abaad mishavad v yek iran viran. hame jaye iran zibast be sharti ke haman emkanat v makhareje sangin (vali bi hasel) v azadihae nesbi ke dar tehran be khater vojoodeh jamiate ziad v bozorgi hast ra dashtand. Anvaght hame ja az aknoon zibatar be nazar miresid.