چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

لالا لالا بخواب رؤیای نازم
می‌خوام آروم تو دستات دل ببازم
دارم فردامُ با رؤیات می‌سازم

لالا لالا دلت با من یکی شه
همین دیوونه عاقلِ تو می‌شه
آخه بدجور تو حسِ عاشقی‌شه

لالا لالا عزیزِ چهارستاره
شب از مهتابِ چشمات بیقراره
می‌خواد تا صبحِ فردا عشق بباره

لالا لالا تنم غرقه تو بازوت
تو لبریز از من وُ من ماتِ گیسوت
تو زیبایی وُ من مبهوتِ مبهوت

لالا لالا ترانه‌سازِ هر روز
بزرگِ واژه وُ رؤیای شب‌سوز
بزن بغضِ منُ آتش بیافروز

لالا لالا عزیزِ چهارستاره …

این سوّمین ترانه‌ای‌ست که در سال‌روز تولّدم از هولدرلین هدیه گرفتم و از ذوقِ زیادم فقط گریه کردم و به شعرهایی فکر کردم که نمی‌توانم برای او بگویم.

+ دوست داشتید ترانه‌های اوّلی و دوّمی را هم بخوانید. 

دیدگاه خود را ارسال کنید