آن آقا سعید، وقتی که داشت غرور و تعصب را به من میانداخت چهارهزار و پانصد تومان! پیشنهاد کرده بود بعد از خواندنِ کتاب، فیلمِ مُقتبس شده از این رُمان را هم ببینم! بعد از نزدیک به یکسال، فیلم را یکی، دو شب قبل دیدم. به قول برادر کوچکترم عینهو حس و حساسیت بود از نظر شکل و شمایل و لباس و فضا و لوکیشن و اینهای فیلم و البت، موضوع کلّی که دربارهی تلاش بیوقفهی عدّهای دختر ترشیده و ناترشیده است در پی همسر! منتهاش، یک تفاوتِ بارز ِ غرور و تعصب نسبت به حس و حساسیت، مراسم رقصِ آن بود! حالا من نمیدانم نسخهی اصلی حس و حساسیت رقص دارد یا ندارد! برای اینکه ما فیلم دوبلهشده با آرم و مجوز مؤسسهی رسانههای تصویری فلان را دیدیم و در آن از رقص خبری نبود. ولی، گویا در زمانِ حیاتِ جین آستن، کارکردِ همسریابی رقص بسیار قابل توجه بوده است!
پی.نوشت)؛ من خواندنِ کتاب یا تماشای فیلم را به هیچ بنی بشری توصیه نمیکنم! شما هم کتاب و فیلم ِ این مدلی پیشنهاد نکنید!
mahshad در 08/08/10 گفت:
غرور و تعصب را بیشتر از حس و حساسیت دوست داشته ام.
آناهیتا در 08/08/10 گفت:
ای بی سلیقه!فیلم به این قشنگی!تازه کتابش!رمانش جزو ۱۰ رمان برتر دنیاست!
چهار ستاره مانده به صبح در 08/08/10 گفت:
دوستان عزیزم
:: مهشاد
واسه من فرقی تمیکرد جفتشون. دوست نداشتم
:: آناهیتا
حالا دنیا یه غلطی کرده همچین کتابی رو یکی از ده کتاب برتر معرفی کرده! دو نقطه دی
ولی، آناهیتا جونم من بمیرمم از کتابا و فیلمای این مدلی خوشم نمیآد!
الان یاد یه کسی افتادم، کامنت گذاشته بود توی اون وبلاگم، وقتی که دربارهی کازابلانکا نوشته بودم که من خوشم نیومد از این فیلم حالا هی بگین شاهکاره! پسره نوشته بود که فیلم خیلی بهبه و چهچه هستش. شایدم تو واسهی این خوشت نیومده که صحنه نداشته!!! خب، شایدم اینطوریاست.
دو نقطه دی با خنده
cpencil در 08/08/10 گفت:
از شما که دوست “مریم باغ سیب” هستین بعیده!!! فیلم به این تمیزی، به این زیبایی!!
چه ربطی داره اصلن؟