کاش برای نویسنده این نیز مهم بود که خوانندهاَش، چهقدر باید خودآزاری کند تا داستانش را بخواند! آنوقت، شاید … نمیدانم والله. هی با خودم گفتم زبان به دهان بگیرم، حرفی ننویسم اینجا. شاید وقتِ خواندنِ این کتاب مساعد نیست از روی طالع و شکل قرار گرفتن اجرام و اشکالِ آسمانی و صور فلکی که ما جان به لب شدیم برای خواندنِ «با من به جهنّم بیا»*. بعد فکر کردم شایدم این مشکل ربط دارد به نوعی آلرژی. آخر، آن یکی کتابِ «ناتاشا امیری» یعنی «عشق روی چاکرای دوّم»** هم از گلوی ما پایین نرفت بعد از هزار بار شروع به خواندن کردن و به نیمه نرسیده متوقّف شدن! امروز پرسهای زدیم در اینترنت پی «ناتاشا امیری» و آثار و حرفها و بحثهایش. الان کلهم شاخ درآوردهام که یعنی چی؟ مگر میشود من اینقدر بدسلیقه شده باشم؟!!! داستانی خوب است و من درک نمیکنم؟ مریض شدهام لابُد. شما ولی مقدمهی این مصاحبهی «نیلوفر دهنی» با «ناتاشا امیری» را بخوانید تو رو خدا؛
«خیلیها (دقیقن یعنی کیها؟) «ناتاشا امیری» (یعنی ایشون) را پدیدهیی (!!!!) در داستاننویسی میدانند. مدّت زیادی از ورودش به عالم ادبیات نمیگذرد امّا در همین زمان کم (!) یک مجموعه داستان چاپ کرده و یک رُمان. سال ۸۰ مجموعه داستان «هولا، هولا» را روانه بازار کرد و سال ۸۳ رُمان «با من به جهنم بیا»را. رُمان دوّمش هم بزودی به دستمان میرسد. جوایز ارزشمندی هم نصیب آثارش شده است. به عقیدهی بسیاری سن کم و شاید تازه کاری از دلایل (!!!) پدیده خواندنش باشد. ناتاشا امیری متولد ۱۳۵۱ است. (۱۷ شهریور ۴۹ چی؟ دروغ هست آیا؟ البته سن مهم نیست. گیرم، همان عادت زنان در کمتر بیان کردن/ نشان دادن سن امّا، وقتی دلیل میشود برای پدیده بودن! اهمیّت پیدا میکند خُب.) از سال ۷۳ (۷۳ تا …؟ تاریخ انجام مصاحبه مشخص نیست. گیرم، دو سال قبل باشد. اصلن، چهار سال قبل. ده سال مدّت زمان کمی نیست برای نوشتن چند داستان و آن رُمان!)داستاننویسی را شروع کرده است. در دانشگاه، مهندسی کشاورزی خوانده است امّا به قول خودش وقتی از او میپرسند چه میکنی؟ میگوید: من نویسندهام. پس مینویسم. (خیال کنم چون مینویسد پس، نویسنده است!)» +
با این وصف، فکر کنم باید توقّع داشت که آثار ِ «ناتاشا امیری» در حد و اندازهی شاهکار باشد یا یکچیزی در همین مایهها! من ولی همچین انتظاری نداشتم وقتِ خریدنِ کتابهایش. با خودم گفتم یک نویسندهی تازهکار معمولی. – به علی قسم، من خبر نداشتم او پدیده است! – امّا، حالا که فصل اوّلِ «با من به جهنّم بیا» و چند داستان از «عشق روی چاکرای دوّم» را خواندهام متأسفانه باید رسمن اعلام کنم که بهداشت روانیام مختل میشود اگر به قدر یک صفحه بیشتر سعی کنم! ماجرای این دو کتاب را پیگیر باشم. پس، بیخیال میشویم محضِ خاطرِ عزیزمان و به جهنّم نمیرویم عمرن! بهشت بی من مباد که اگر باشد! برهوت خواهد بود بیشک!
* با من به جهنّم بیا، ناتاشا امیری، نشر افق، چاپ دوّم ۱۳۸۶، ۲۴۰ صفحه، قیمت ۲۵۰۰ تومان
** عشق روی چاکرای دوّم، ناتاشا امیری، نشر ققنوس، چاپ اوّل، ۱۳۸۶، ۲۰۰ صفحه، قیمت ۳۲۰۰ تومان
لاله در 08/11/25 گفت:
اگر تنها یک امید به بهتر شدن باشه اون هم همین مهربونی ها هستن که تمام درد ها و ناراحتی ها و غصه ها رو از دل آدم می شورن و کنار می زنن … ممنون به خاطر مهربونی های بی تمام ات خوب من …
لاله در 08/11/25 گفت:
این طور که نوشتی آدم وسوسه می شه بره بخونه ببینه چی بوده که معلوم نشده چیه !!! متاسفانه از کار نویسنده های ایرانی جز چند نویسنده انگشت شمار که یکی شان هم فریبا وفی است ، اطلاع چندانی ندارم . یعنی دوست ندارم بخوانم شان . کارهای خارجی را همیشه ترجیح داده ام . حالا اگر بپرسی کالوینو روی کدام پایش میخچه داشت شاید بدانم ! اما احتمالا از بیشتر شاهکارهای ادبیات داخلی مان هم متاسفانه اکثر اوقات بی اطلاع هستم . حالا همه این ها به کنار اگر نخوانده ای ( که به احتمال زیاد خوانده باشی ) لطفا و حتما !!! داستان های “همبستگی ” و “مردی که داد زد ترزا ” از کالوینو رو بخون در مجموعه شاه گوش می کند . فکر می کنم بعد عشق ژول ورن زمون دبستان و راهنمایی ، حالا هم عشق کالوینو گریبانگیرم شده !
نونو در 15/07/25 گفت:
متاسفانه کارهاش تقلید بسیار ناشیانه از غزاله علیزاده هست و البته نچسب و دلگیره