چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«چرا فکر کردی تن‌هایی من مثل یه گلیم پاخورده‌ست که توی مطبخ هر خونه‌ای می‌شه پهن‌اش کرد؟ تن‌هایی من رنگ و بوی دیوار و پنجره و گلیم خونه‌ی خودم رو داره. نمی‌دونم اینا چند می‌ارزه؟‌ولی تن‌هایی من مثل تن‌هایی هر کس دیگه‌ای محترمه.»